کلیدواژه: سودا
به نام خدا
سلام
امروز میخواهیم راجع به ریشه [س و د ]و مشتقات آن صحبت کنیم و كليد واژه ما عبارتست از: سودا این ریشه به معنای رنگ سیاه است. واژه سَواد،دراصل،به معناى سياهى است و شخص با سواد قادر است بر روی کاغذ بنویسد و به اصطلاح سیاهی ایجادکند. سودا، نام یکی از اخلاط چهارگانه بدن است که ازسوختن سه خلط دیگر حاصل میشود و به رنگ خاکستری یا سیاه است. افراد سوداوی معمولا پوست تیره داشته و دچار وسواس و خیالبافی هستند. اصطلاح" سیاه شدن صورت" که درقرآن کریم بکار رفته است یا به معنای شرمساری و روسیاهی گنهکاران در قیامت و یا تیرگی صورت در اثر شدت خشم است. و حالا می پردازیم به مثالهای قرآنی این ریشه:
أَسْوَدْ: سياه (براى مذكر)>>>جمع آن ميشود: سوُد
مثال: وَکُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتَّیٰ یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الْابْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الْاَسْوَدِمِنَ الْفَجْرِ: و بخورید و بیاشامید تا رشته سفید صبح از رشته سیاه شب برشما آشکار گردد.
مثال: وَمِنَ الْجِبَالِ جُدَدٌ بِیضٌ وَحُمْرٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهَاوَغَرَابِیبُ سُودٌ: و از کوهها راههایی (افریده شد) سفیدو سرخ و به رنگهای مختلف و گاه به رنگ کاملا سیاه
سَوداء: سياه (براى مونث)
مُسْوَدَّة: سياه شده
مثال: ظَلَّ وَجْهُهُ مُسّوَدّاً وَ هُو کظیمٌ :صورتش سیاه شد و او پر از خشم بود.
اِسْوَدَّ:سياه گرديد
مثال: يَوْمَ تَسْوَدُّ وُجوهٌ: روزيكه چهره ها سياه ميگردند (كنايه از شدت غم و اندوه )
سَيِّد: داراى سوادِ اعظم، بزرگ هرقوم، رئیس و آقا >>> جمع آن ميشود: سادَة -سادات
مثال: وَسَیِّداً وَ حَصُوراً: و بزرگوار و خویشتن دار است.
مثال: وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَ کُبَرَآءَنَا: پروردگارا ما از سران و بزرگان خود اطاعت کردیم.