كليدواژه:نَهر
به نام خدا
سلام
امروز میخواهیم راجع به ریشه [ ن ه ر ] صحبت کنیم و کلید واژه ما عبارتست از: نَهْر اصل معنای این ریشه، جاری شدن یا گسترش یافتن است. به رودخانه، نَهْر گفته میشود چون دران، آب جاری بوده و گسترش می یابد.به ظهریا وسط روز نیز، نَهاروگفته میشود چون در آن موقع از روز، نور آفتاب بطور کامل جاری شده و گسترده میشود. فعل این ریشه، علاوه بر آب، در موارد دیگری نیز بکار میرود مثلا در مورد کلام، جاری کردن کلام به معنای بلندکردن صدا و فریاد زدن یا سرزنش کردن است که منجر به رانده شدن اطرافیان می گردد. در قرآن این فعل به صورت نهی بکار رفته است. و حالا میپردازیم به مثالهای قرآنی این ریشه:
نَهَر: رود، جوی، محل جاری شدن آب، جمعِ آن ميشود >>> اَنهار
مثال: وَ فَجَّرْنا خِلَالَهُما نَهَراً: و میان آن دو، نهری جاری ساختیم.
مثال: وَ أَنْهَارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفّیٰ: نهرهایی از عسل مصفا
نَهار: روز
مثال: وَ جَعَلْنَا النَّهارَ مَعاشاً: و روز را وسیله ای برای معاش قرار دادیم
مثال: وَ لَا اللَّيْلُ سابِقُ النَّهارِ: و نه شب بر روز پیشی گیرد.
نَهَرَ: جاری کردن، فریادزدن بر سر کسی و او را راندن
مثال: ٵَمَّا السّائِلَ فَلا تَنْهَرْ: نیازمند را با صدای بلند از خود مران.
مثال: وَ لا تَنْهَرْهُما: صدایت را بر آنها بلند نکن
تبصره یک: امروز میخواهیم همچنین، راجع به ریشه[ ه و ر ]و مشتقات آن صحبت کنیم و کلید واژه ما عبارتست از: هار اصل معنای این ریشه، فرو ریختن و فرو افتادن است که میتواند منجر به انهدام و نابودی شود. به سگ هار، از آن جهت، هار میگویند که آب دهانش به واسطه بزاق فراوان، درحال ریختن است. در این بیماری ابتدا تحریک پذیری حیوان بیشتر شده و با موجودات دیگر در می افتد ولی در نهایت منجر به فلج و سستی و هلاکت می گردد. به شخص عصبانی نیز، از آن جهت هار می گویند که با دیگران در می افتد. درقرآن به بنای سست و در حال فرو ریختن ، هار گفته شده است. هَوْر، به دریاچه یا مردابی گفته میشود که با ریختن آب به آن، وسعت می یابد مثل مرداب هور العظیم . به خورشید نیز از آن جهت که نورافشانی میکند، هورگفته میشود مثل چشمه هور. تهوُّر، نیز از این ریشه بوده به معنای بی پروا خود را به خطر افکندن یا در خطر افتادن است. مَتَهوّر، به معنی در افتاده در چیزی به بی باکی، شیرجه زننده، گستاخ و جسور، و عجول و بی پروا است. و حالا می پردازیم به مثال قرآنی این ریشه:
اِنْهِیار: فرو ریختن
اِنْهارَ بِ: ساقط کرد، ویران کرد
هارٍ: سست و فرو ریزنده، در حال ریختن
مثال: أفَمَنْ أَسَّسَ بُنْیَانَهُ عَلَیٰ تَقْوَیٰ مِنَ الّلهِ وَرِضْوَانٍ خَیْرٌأم مَّنْ أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلَیٰ شَفَاجُرُفٍ هَارٍ فَانْهارَ بِهِ فِی نَارِجَهَنَّمَ: آیا کسی که اساس کارش را بر پایه تقوای الهی و خشنودی او نهاده بهترداست یا آنکه بنای خود را بر لب پرتگاهی فرو ریختنی نهاده است که سرانجام او را در آتش جهنم می افکند و ساقط میکند.
تبصره دو: امروز میخواهیم راجع به ریشه سومی هم صحبت کنیم و کلید واژه ما عبارتست از: هومِر ریشه دیگری که دراین مجموعه بررسی میشود [ ه م ر ] است که به معنای ریختن و جاری شدنِ با شدت هست که بیشتر در مورد اشک و آب بکار رفته ولی در موارد دیگر نیز استفاده شده است مثل ریزش کلام ( کنایه از سخن بسیار گفتن ) و یا فرو ریختن بنا (ویرانی ساختمان ) و یا تند و تیز رفتن اسب. هامر، اسم فاعلی این ریشه بوده به معناى ابر ريزان و پر باران است. برای به خاطر سپردن بهتر این ریشه، از واژه هومِر یا هُمِر استفاده کرده ایم که نام یکی از شاعران و حماسه سرایان معروف یونانی و صاحب دو اثر مشهور ایلیاد و اُدیسه است که گلچین اشعاربوده وتمام آنچه از تاریخ و افسانه های یونان باستان میدانیم از موضوعات این دو مجموعه گرفته شده است. وجه تسمیه اين شاعر سخنور ميتواندکلام روان او (جاری بودن کلام بر زبان او) باشد. اِنهمار، باب انفعال از اين ريشه بوده به معنای روان شدن ومُنهَمِر، اسم فاعلی آن بوده به معنای بسیار ریزان است. و حالا میپردازیم به مثال قرآنی این ریشه:
اِنْهِمار: فروریختن، سرازیرشدن، جاری شدن، سخت باریدن
مُنْهَمِر: بسیار فراوان و ریزان، روان، جاری
مثال: فَفَتَحْنَا أَبْوَابَ السَّمَاءِ بِمَاءٍ مُنْهَمِرٍ: و درهای آسمان را با آبی ریزان گشودیم.