کلیدواژه:اِسراء
به نام خدا
سلام
امروز میخواهیم راجع به ریشه [ س ر ی ] و مشتقات آن صحبت کنیم و کلید واژه ما عبارتست از: اِسراء اصل معنای این ریشه، سِیر یا رفتن در شب است و إِسْراء ( ازباب افعال ) به معنای شب روی است. سَرَیان نیز از این ریشه بوده به معنای در شب رفتن و نیز جاری شدن چیزی در اجزای چیز دیگر است. سِرایت نیز از این ریشه بوده به معنای اثر کردن و جاری شدن چیزی در اجزای چیز دیگر، نفوذ، نشر و واگیری است. ساری، اسم فاعلی از این ریشه بوده و به معنای کسیکه درشب و پنهانی راه میرود، جاری و واگیردار است. سارِیَة، نیز مونث ساری است. سَرِیّ، صفت مشبه از این ریشه بوده به معنای جاری، روان و جویبار است. سَریّ، همچنین به شخص با نفوذ و موثر و برگزیده گفته میشود و مونث آن میشود سَریّه. سَریّه، به جنگهایی که پیامبر،خود، در آن شرکت نداشتند نیز گفته میشود و وجه تسمیه آن، اینست که درآن جنگها سپاهی از افراد برگزیده بودند که در شب بیرون میرفتند (برخلاف سَوارب، که دسته ها در روز بیرون میرفتند) و حالا میپردازیم به مثالهای قرآنی این ریشه:
سَریٰ: درشب حرکت کردن
مثال: وَالَّیْلِ إِذَا یَسْرِ: قسم به شب آنگاه که حرکت کند.
اِسْراء: درشب رفتن، شب هنگام کسی یا چیزی را بردن
أَسْرَیٰ ب:(متعدی) در شب بردن
مثال: سُبْحانَ الَّذِی أَسْرَیٰ بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَا الَّذِی بارَکْنَا حَوْلَهُ: پاک ومنزه است آنکسی که بنده اش را در یک شب از مسجد الحرام به مسجدالاقصی که گرداگرش را پر برکت ساخته ایم، برد.
مثال: فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ بِقِطْعٍ مِنَ الَّیْلِ: پس خانواده ات را در پاسی از شب، (ازاین شهر) بیرون ببر
سَرِیّ: جویبار
مثال: قَدْجَعَلَ رَبُّکَ تَحْتَکِ سَرِیًّا: پروردگارت، زیر پایت جویباری قرار داده است.
تبصره: سیر، نیز به معنای رفتن، است که مخصوص روز یا اعم از روز و شب است. سِیْر، به معنای حرکت، وسیرت به معنای روش و طریقت است. سایر، اسم فاعلی به معنای سیر کننده و سیّار،صیغه مبالغه به معنای بسیار سیر کننده است که مونث آن میشود سیاره. و حالا میپردازیم به مثالهای قرآنی این ریشه:
سَیَرَ: سیر کردن
مثال: قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ: بگو در زمین بگردید.
سِیرَة: طریقه و حالت
مثال: قَالَ خُذْهَا وَ لَا تَخَفْ سَنُعِیدُهَا سِیرَتَهَا الْأولَی: گفت آن(عصا) را بگیر و نترس که ما آن را به حالت اول خود برمیگردانیم.
تَسْییر:(ازباب تفعیل) به حرکت در آوردن
مثال: وَ یَوْمَ نُسَیِّرُالْجِبَالَ وَ تَرَی الْأَرْضَ بَارِزَةً: و روزی که کوهها را حرکت میدهیم و زمین را آشکارمی بینی
مثال: هُوَالَّذِی یُسَیِّرُکُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ: او کسی است که شما را در خشکی و دریاحرکت میدهد.
سَیّارة: سیرکننده، کاروان
مثال: وَ جَآءَتْ سَیَّارَةٌ فَأَرْسَلُوا وَارِدَهُمْ فَأَدْلَی دَلْوَهُ: و کاروانی فرا رسید و سقای خود را فرستادند و او دلو خود را به چاه افکند.
سارَ: سیرکردن، به راه افتادن
مثال: فَلَمَّا قَضَیٰ مُوسَی الْأَجَلَ وَ سَارَ بِأَهْلِهِ مِنْ جَانِبِ الطُّورِ نَارًا: هنگامیکه موسی مدت را به پایان رساند و همراه خانواده اش به راه افتاد، از جانب کوه طور آتشی دید.