کلیدواژه:ظهور

کلیدواژه:ظهور

به نام خدا

سلام

امروز میخواهیم راجع به ریشه ظَهَرَومشتقات ان صحبت کنیم وکلیدواژه ماعبارتست از: ظهور؛ اين ريشه دراصل ازكلمه ظَهْرْ،به معناى پشت گرفته شده ومشتقات مختلف ،حول این معنیِ اصلی هستند. ظَهْرُالارض ،به معناى پشت وگُرده ى زمين ياروى زمين است (درمقابلِ باطن ودرونِ زمين)وچون چيزى كه روى زمين ياپشت زمين قرارگرفته باشد،آشکارونمایان هست،بنابراين قابل شناختن وغلبه کردن نیزميباشد.پس بااین وجود،سه معنی دیگرهم ،ازاین ریشه استنباط میشودکه عبارتنداز:آشکارشدن ،اطلاع یافتن، وچیره شدن. ازمثالهاوکاربردهای قرانی این ریشه درایات قرانی،میتوان به بالارفتن ازپشت سد، وسوارشدن برپشت چهارپایان اشاره کرد که تلفیقی ازپشت وغلبه کردن میباشد. پشتِ بدنِ انسان نيزمثل زمين ،كمى حالت گردومحدب داشته و به عنوان ستون ونقطه قوّت بدن محسوب ميشود.ما ،درزبان فارسى، اصطلاحاتی ازقبيل پشتگرمى وپشتيبانى راداريم كه به معناى كمك ويارى ميباشند، بنابراین یکی دیگرازمشتقات این ریشه به معنای یاری کردن وپشتیبانی کردن میباشد.همچنین درزبان فارسی، ما،كلمه پشتى راداريم یعنی منسوب به پشت و منظورمتکایابالشی است که به ان تكيه ميدهيم. درقران مشابه این لغت ،کلمه ظِهریّ راداریم یعنی منسوب به ظَهْرْ که کنایه از "پشت گوش انداختن " و"فراموش کردن "میباشد. یکی دیگر ازمشتقات این ریشه، تحت عنوان ظِهار،کنایه ازنوع خاصی ازطلاق درعصرجاهلیت است که دران، مردبه زن میگوید:توبرای من مانندپشت مادرم شده ای( یعنی برمن حرام هستی) کلمه ظُهریانیمروزنیزازاین ریشه هست، چون این موقع ازروز نهایت روشنایی ودرنتیجه اشکاری روز میباشد. اين ريشه درحالت فعل، ميتواندبه بابهای مختلف(مثل اِظْهارْ ،مُظاهِره وتَظاهُرْ)رفته وباتوجه به مفهوم کلی ایه يكى ازمعانى بالاراپيداكندمثل ظاهرواشکارشدن،اطلاع یافتن،يارى كردن ،غلبه کردن،ظِهاركردن ودروقت ظهرداخل شدن. وحالابااين توضيحات ميپردازيم به مشتقات مختلفِ اين ريشه:

🔺ظَهَرَ:اشكارشدن،اطلاع يافتن،چيره شدن،بالارفتن مثال:ظَهَرَالْفَسادُفِی الْبَرِّوَالْبَحْرِ:فساددرخشکی ودریااشکارشده است. مثال:قُلْ اِنَّماحَرَّمَ رَبِّیَ الفَواحِشَ ماظَهَرَمِنْهاوَمابَطَنَ:بگوپروردگارمن هرنوع عمل زشت راچه اشکارباشدوچه پنهان،حرام کرده است. مثال:فَمَااسْطَاعُوا أَنْ یَظْهَروُهُ :پس نتوانستندازان بالاروند. مثال:وَمَعاٰرِجَ عَلَیْهایَظهَرُونَ:وبانردبانهایی ازان بالاروند.

🔺ظاهِرين:پيروزها،مسلط ها مثال:یَاقَوْمِ لَکُمُ الْمُلْکُ الْیَوْمَ ظَاهِرِینَ فِی الْأَرْضِ:ای قوم ِمن، امروزحکومت ازآنِ شماست ودرزمین غلبه دارید

🔺أَظْهَرَ على:اگاه کردن،غلبه کردن برچیزی مثال:إِنَّهُمْ إِنْ یَظْهَرُواعَلَیْکُمْ یَرْجُمُوکُمْ: بدرستیکه اگرانهابرشماچیره شوندسنگسارتان میکنند.

🔺إِظهار:ظاهركردن،اگاه كردن،پيروزگرداندن،دروقت ظهرداخل شدن مثال:وَحینَ تُظْهِروُنَ :وانگاه که واردوقت ظهرمی شوید. مثال:إِنّی ٵَخَافُ أَنْ یُبَدِّلَ دِینَکُمْ أَوْأَنْ یُظْهِرَفِی الْأَرْضِ الْفَسَاد:همانا میترسم که دین شمارادگرگون سازدویااینکه درزمین فسادی ظاهرکند(برپاکند)

🔺ظُهور:اشكاری

🔺ظاهِرْ:اشکارونمایان (درمقابل باطن) مثال:یَعْلَمُونَ ظَاهِراًمِنَ الْحَیَاةِالدُّنْیَا:اززندگی دنیافقط ظاهری رامی شناسند.

🔺ظاهِرَة:مونث ظاهِر

🔺قُرًی ظاهِرَةً:ابادیهای آشکار(ابادیهایی که به دلیل نزدیک بودن به هم از هریک،دیگری دیده میشود) مثال:وَجَعَلْنابَیْنَهُمْ وَبَیْنَ الْقُرَی الَّتِی بارَکْنافیهَاقُرًی ظاهِرَةً: ومیان انهاو شهرهایی که برکت داده بودیم، ابادیهای اشکاری قراردادیم که ازهریک دیگری ظاهروهویدابود.

🔺ظَهْرْ:پشت>>>جمعِ ان میشود:ظُهور مثال:وَلَیْسَ الْبِرُّ بِأَن تَأْتوالْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا:نیکی ان نیست که ازپشت خانه هاواردشوید. مثال:أَلَّذی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ:که پشتت راشکسته بود مثال:وَأَنْعامٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُها:وچهارپایانی که پشت انها(سوارشدن برپشت انها)حرام شده بود.

🔺ظَهير:پشتيبان ،یاور مثال:وَکَانَ الْکَافِرُ عَلَیٰ رَبِّهِ ظَهیِراً:وکافربرضد پروردگارش پشتیبان است.

🔺ظَهيرَة:ظُهرياوسط روز مثال:وَحِینَ تَضَعُونَ ثِیَابَکُمْ مِنَ الظَّهِیرَةِ:دروقت ظهرهنگامیکه لباسهای خودرابیرون می اورید.

🔺ظِهْرىّ:پشتِ سرانداخته شده ،فراموش شده مثال:وَاتَّخَذْتُموُهُ وَرَآءَکُمْ ظِهْرِیّاً:وان راپشت سرانداخته وفراموش کرده اید.

🔺ظِهار:نوعى طلاق،گفتنِ اينكه: تومثل پشتِ مادرم هستى

🔺مُظاهِرِه:ظِهارکردن،یاری وپشتیبانی کردن مثال:وَظاهَرُواعَلَی إِخْرَاجِکُمْ:ودربیرون کردن شماازخانه هایتان یاری کردند. مثال:وَمَاجَعَلَ أَزْواجَکُمُ الّاٰئی تُظاهِروُنَ مِنْهُنَّ أُمَّهَاتِکُمْ:وهمسرانتان راکه موردظارقرارمی دهید،مادران شماقرارنداده است.

🔺تَظاهُر:کمک کردن

مثال:تَظاهَرونَ عَلیْهِم بِالإِثمِ والعُدوانِ:وبرعلیه آنهابه گناه ودشمنی همدست می شوید. مثال:قالواسِحْرانِ تَظاهَراٰ:گفتنداین دونفر(موسی وهارون)ساحرانی هستندکه پشت یکدیگرند(یکدیگررایاری میکنند)

برچسب‌ها

دیدگاه دانش آموختگان

ثبت دیدگاه

مطالب مرتبط