کلید واژه: ذو الجناح
به نام خدا
سلام
امروز می خواهیم راجع به ریشه [ ج ن ح ] صحبت کنیم و کلید واژه ما عبارتست از: ذو الجَناح جَناح، در اصل به معنای بال پرنده است و چون بالها، در دو طرف بدن قرار گرفته و پرنده به وسیله آنها به این سو و آن سو متمایل می شود، معنای دیگر این ریشه، طرف و میل است و فعل این ریشه، به معنای بال گشودن و متمایل شدن است. و چون پرنده، برای حفاظت و گرم نگه داشتن جوجه ها، آن ها را زیر پر و بال خود می گیرد، این ریشه به معنای تواضع و فروتنی و رحمت وحمایت و پناه نیز به کار رفته است. ذو الجَناح به معنای صاحب بال یا بالدار، لقب اسب امام حسین علیه السلام است، چون بسیار چابک و تیز رو بود. معادل جَناح و بال در انسان، اندام فوقانی اوست که شامل بغل (یا زیر بغل) و بازو و ساعد و دست است (بویژه زیر بغل که معنای حمایت و پناه نیز در آن وجود دارد) و جمع آن می شود >>> اَجْنِحَه در آیه ی: وَ اضْمُمْ إِلَیْکَ جَناحَکَ مِنَ الرَّهْبِ: جناح، یا به معنای دست️ است که در این صورت معنای آیه می شود: دستت را به سمت خود جمع کن تا از ترس آرام گیری. که شبیه حالتی است که انسان در هنگام ترس، دست خود را بر سینه یا قلب خود می گذارد تا آرام شود. و یا منظور از جناح، زیر بغل و بازوان است که معنی آیه می شود: بازوانت را به بدنت بچسبان تا از ترس تسکین یابی. حالت دوم، شبیه اصطلاح "دست به سینه شدن" است که در آن، فرد بازوها را به صورت ضربدری روی هم انداخته (داخل کردن دست راست در زیر بغل چپ و دست چپ در زیر بغل راست) و آنها را روی سینه می فشارد. این حالت، یک مکانیسم دفاعی بدن در هنگام احساس خطر است که در آن، بازو ها در نزدیکی قلب و قفسه سینه نگه داشته میشود تا از آن ها محافظت شود. جانِح، نیز به معنی پهلو یا کنار بوده، مونث آن می شود جانِحَة. جانحه، در بدن انسان، به هر یک از دنده ها گفته می شود و جمع آن می شود >>> جَوانِح یا دنده ها که استخوانهای دو طرف پهلو نزدیک سینه، یا قفسه سینه را تشکیل می دهند. و چون جوانح یا قفسه سینه، نزدیک قلب بوده و به عبارتی جایگاه قلب است، کنایه از دل و روح و سینه نیز هست و به مجاز به درون و باطن انسان گفته می شود. و با این توصیف، اعمال انسان به دو دسته تقسیم می شوند: ۱- اعمال جوانحی که با قلب و نیّت صورت می گیرند. ۲- اعمال جوارحی که با اعضا و جوارح صورت می گیرند. معنای دیگر این ریشه، همان طور که گفته شد، جانب و ناحیه و طرف است، مثلا به دو طرف کشتی، جناح گفته می شود و فعل آن، به معنای پهلو گرفتن یا به گل نشستن کشتی است. منظور از جناح لشکر، دو طرف لشکر( چپ و راست لشکر) است. جِناح، همچنین به دسته ( دست + ه)، گروه و حزب گفته می شود. یکی دیگر از مشتقات این ریشه، جُناح، یا گُناه است (تشابه آوایی) که به معنی انحراف یا میل کردن از حق و گرایش به باطل است. و حالا می پردازیم به مثالهای قرآنی این ریشه:
جَنَحَ: میل کردن، متمایل شدن
مثال: وَإِن جَنَحُواْ لِلسَّلْمِ فَٱجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى ٱللَّهِۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلْعَلِيمُ: و اگر (دشمنان) به صلح تمايل داشتند (تو نيز) تمايل نشان بده و بر خداوند توكّل كن، همانا او شنوا و داناست
جَناح: بال، دست، پهلو، بغل، گریبان، تثنیه آن می شود >>> جَناحین؛ جمع آن می شود >>> اَجْنِحَة
مثال: وَٱضْمُمْ يَدَكَ إِلَىٰ جَنَاحِكَ تَخْرُجْ بَيْضَآءَ مِنْ غَيْرِ سُوٓءٍ ءَايَةً أُخْرَىٰ: و دستت را به گريبانت ( پهلو، بغل) ببر، تا سفيد و بىعيب بيرون آيد؛ اين معجزۀ ديگرى از سوى خداوند است
مثال: وَٱضْمُمْ إِلَيْكَ جَنَاحَكَ مِنَ ٱلرَّهْبِۖ: و [براى رهايى ] از اين هراس بازويت را به خويشتن بچسبان.
مثال: وَٱخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ ٱلذُّلِّ مِنَ ٱلرَّحْمَةِ: و پر و بال تواضع خويش را از روى محبّت و لطف، در برابر آنان فرود آر
مثال: وَمَا مِن دَآبَّةٍ فِي ٱلْأَرْضِ وَلَا طَـٰٓئِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّآ أُمَمٌ أَمْثَالُكُمْ: و هيچ جنبندهاى در زمين نيست و نه هيچ پرندهاى كه با دو بال خود پرواز مىكند، مگر آنكه گروههايى مانند شمايند
مثال: ٱلْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ جَاعِلِ ٱلْمَلَـٰٓئِكَةِ رُسُلًا أُوْلِيٓ أَجْنِحَةٍ مَّثْنَىٰ وَثُلَٰثَ وَرُبَٰعَۚ: ستايش مخصوص خداوندى است كه آفرينندۀ آسمانها و زمين است، كه فرشتگان را رسولانى قرار داد داراى بالهاى دوگانه و سه گانه و چهارگانه
جُناح: گناه
مثال: وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِي ٱلْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَقْصُرُواْ مِنَ ٱلصَّلَوٰةِ: هنگامى كه سفر مىكنيد، گناهى بر شما نيست كه نماز را كوتاه كنيد