کلیدواژه: زجر

کلیدواژه: زجر

به نام خدا

سلام

امروز می خواهیم راجع به ریشه [ ز ج ر] صحبت کنیم و کلید واژه ما عبارتست از: زَجْر اصل معنای این ریشه، طرد کردن و راندن کسی با صدای بلند است؛ چون برای راندن، کلماتی مانند "دور شو" را با صدای بلند می گویند. این ریشه، علاوه بر راندنِ با صدا، در مطلقِ راندن هم بکار می رود. معنای دیگر این ریشه، سرزنش کردن، توبیخ کردن، مانع شدن و جلوگیری سرسختانه است که باعث رانده شدن و بازداشته شدن طرف مقابل از کاری می شود. این ریشه همچنین در مورد بانگ زدن به چهارپایان و از عقب فشار آوردن به آنها برای جلو راندنشان و نیز دور کردن حیوانات و پراندن پرندگان بکار می رود و آواهای متعددی به این منظور بکار رفته است مثل: هِی کردن اسب یا کیش کردن پرندگان یا چخه کردن سگ. هُشّ، نیز یکی از اصوات است که برای باز داشتن خر از حرکت و متوقف کردن چارپا، گفته می شود. در میان انسانها نیز یکی از راههای ابراز نارضایتی از کسی و طرد کردن او، بویژه در میان جمع، "هو کردن"و هو کشیدن است. این ریشه همچنین در مورد واداشتن پرنده به پرواز با صدا یا سنگ و فال نیک یابد زدن با آن (برحسب آنکه پرنده به سمت راست یا چپ برود) بکار می رود که به این عمل، تَطَیُّرْ یا تَفَأّل، می گویند. زجر، همچنین به آزار و اذیت و کتک و شکنجه نیز گفته میشود که معمولا برای باز داشتن فرد از کاری و یا برای تأدیب او انجام می شود. در قرآن کریم، از نفخه دوم، تحت عنوان زَجْرة، یاد شده است، چون انسان با این نهیب، از نشئه مرگ به حیات، منتقل یا رانده می‌شود. زاجِر، اسم فاعلی از این ریشه بوده به معنای راننده و طرد کننده است و جمع آن می‌شود زاجرات. مراد از زاجرات در قرآن، ملائکه هستند که بندگان را از معاصی، نهی می‌کنند؛ یا ابرها را حرکت داده و می رانند. بعضی نیز گفته‌اند مراد، آیاتی از قرآن است که در آنها از کارهای زشت نهی کرده است. بعضی نیز گفته اند مراد، مومنان هستند که صدای خود را هنگام تلاوت قرآن بلند می‌کنند و به این وسیله مردم را از کارهای بد، نهی می‌کنند. اِنزجار، مصدر از باب انفعال، بوده به معنای رانده شدن یا تنفر و بیزاری است و مُنزجِر یعنی متنفّر. اِزْدِجار، نیز مصدر از باب افتعال، بوده به معنای بازداشتن و دور

کردن است و کلمه مُزْدَجَر (اسم مفعولی) یعنی منع شده از ارتکاب گناهان؛ این کلمه در قرآن کریم، در نقش مصدر میمی بکار رفته و منظور از آن، باز داشتن از ارتکاب گناهان، یا پند گیری است.

نکته: اِزْدِجار، در اصل، اِزْتِجار بوده که براساس قواعد عربی و به جهت شیوایی کلمه، تبدیل به ازدجار شده است. و حالا می پردازیم به مثالهای قرآنی این ریشه:

🔺زَجْر: راندن با صدا

🔺زَجْرَة: یک باردمیدن در صور، صیحه

مثال: فَإِنَّمَا هِيَ زَجْرَةٌ وَٰحِدَةٌ: جز اين نيست که آن بازگشت با يك صیحه عظيم است

مثال: فَٱلزَّـٰجِرَٰتِ زَجْرٗا: و به بازدارندگان كه [انسان را از گناهان] به شدت باز مى دارند

🔺اِزْدِجار: باز داشتن

🔺مُزْدَجَر: بازداشتنی، آنچه بازداشته شده

مثال: وَلَقَدْ جَآءَهُم مِّنَ ٱلْأَنْبَآءِ مَا فِيهِ مُزْدَجَرٌ: و همانا از خبرهاى مهم، آن چه مايه دست برداشتن (از كفر) است، براى آنان آمد.

مثال:كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُواْ عَبْدَنَا وَقَالُواْ مَجْنُونٌ وَٱزْدُجِرَ: پيش از آنان قومِ نوح نیز بندۀ ما [نوح] را تكذيب كردند و گفتند: جن زده شده و رانده شد

⚠️تبصره: ریشه [ ز ج و ] نیز شباهت با ریشه[ ز ج ر ] داشته به معنای راندن تدریجی یا نرم راندن چیزی است، مثل راندن باد، ابر را و گاو، گوساله خود را. این ریشه به معنای پیش بردن و گذراندن و سپری کردن، و نیز هل دادن و به زور بردن چیزی هم هست. إِزْجاء، مصدر این ریشه، از باب اِفعال بوده به معنای راندن و کنار زدن و دفع کردن است. مُزجَیٰ، اسم مفعولی از این مصدر بوده به معنای رانده شده، دفع شده، مردود و غیر مقبول یا ناقابل است که مونث آن می شود: مُزجاة به معنای ناقابل یا کم و ناچیز. مُزجاة، به کالای کم و ناقصی گفته می شود که فرد به آن رغبت نکرده و آن را رد می کند و از خود می راند؛ در زبان فارسی نیز اصطلاح ناقابل و رد کردنی را بکار می بریم که منظور از رد کردنی، پول خرد یا وسیله کم ارزش و به درد نخوری است که مایل هستیم از خود دور کرده و به اصطلاح رد کنیم. مُزجاة، همچنین به بهای کم که فروشندگان آن را قبول نکرده و بر می گردانند گفته می شود. بضاعت مزجاة، یعنی بهای کم فلانٌ یزجی العیشَ، یعنی فلانی روزگار را با کم می گذراند و به آن اکتفا می کند. رَجُلٌ مُزْجیً، یعنی مرد ضعیف که باید در کارها او را تشویق و تحریک کرد و به اصطلاح هلش داد. و حالا می پردازیم به مثالهای قرآنی این ریشه:

🔺إِزْجاء: به نرمی راندن و پیش بردن

مثال: رَّبُّكُمُ ٱلَّذِي يُزْجِي لَكُمُ ٱلْفُلْكَ فِي ٱلْبَحْرِ لِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِهِۦٓۚ إِنَّهُۥ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا: پروردگارتان كسى است كه كشتى ها را در دريا براى شما روان مى كند تا از فضل و رحمتش بهره ببرید چراکه خداوند نسبت به شما مهربان است

مثال: أَلَمْ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ يُزْجِي سَحَابًا: آيا ندیدی كه خداوند ابرها را [به آرامى] مى راند

🔺مُزْجَاة: کم و ناقابل، ناچیز، کالای اندک

مثال:فَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَيْهِ قَالُواْ يَـٰٓأَيُّهَا ٱلْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا ٱلضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَٰعَةٍ مُّزْجَاةٍ: پس هنگامى كه بر يوسف وارد شدند، گفتند: ای عزیز مصر، ما با همه اهل بیت خود به فقر و قحطی و بیچارگی گرفتار شدیم و سرمایه اندکی با خود آورده ایم

برچسب‌ها

مطالب مرتبط