کلیدواژه:تورات
به نام خدا
سلام
امروز می خواهیم راجع به ریشه [ و ر ی ] و مشتقات آن صحبت کنیم و كليد واژه ما عبارتست از: تورات اصل معناى اين ريشه، بويژه اگر به بابِ مفاعله و تفاعل رفته باشد ( مُواراة، تَواری )به معناى پنهان كردن و پوشاندن است. عبارت مُتواری شدن به معنای از دیده ها پنهان شدن یا ناپدید شدن است که منظور از آن، فرار کردن است. وراء يا ماوراء نیز از این ریشه بوده به معناى فراسو یا چيزى است كه از نظر انسان پنهان است. وَرایا، یعنی آنچه غیر خداست که منظور مخلوقات و آفریدگان خدا هستند. تَوريه، نیز از این ریشه بوده و به معناى پوشاندن حقيقت یا پنهانکاری است. و اما اين ريشه اگر به باب اِفعال برود، معناى متفاوت و تقريبا متضادى پيداميكند (ایراء) که شامل آتش افروختن و روشن كردن و به عبارتی از حالتِ پنهان درآوردن است. واژه تورات، نیز در بعضی منابع، از این ریشه ذکرشده که دراین صورت، از تَوْرَأَة یا تَوریة گرفته شده (بروزن تَفْعِلَة که فرم دیگرباب تفعیل است) به معناى روشن کردن یا نور و روشنایی، و به شريعت روشنگر حضرت موسى عليه السلام گفته ميشود. ازطرفی با توجه به ناپدید شدن بعضی از الواح، دربازگشت حضرت موسی از کوه، این کلمه اشاره به معنای نخست این ریشه ( ناپدیدشدن ) نیز دارد. مورِیه، نیز اسم فاعلی از این ریشه بوده و به معنای روشن کننده یا آتش افروزاست. درقرآن، این کلمه در توصیف اسبهایی بکار رفته که هنگام دویدن و برخورد نعل آنها با سنگ، از زیر سم آنها جرقه و آتش می جهید. ماريه که نامی برای دختران است نيز از این ریشه بوده و به معناى زن سپيد و تابان است. "اَوْرَیْ" و "وریا "نیز صفت تفضیلی از این ریشه بوده به معنای پوشیده تر و روشن تر هستند. و حالا ميپردازيم به مثالهای قرآنی این ریشه:
وَراء:پس و پيش، غير،فراسو، جهات خارجی هرچیزی
مثال:وَ كانَ وَراءَ هُمْ مَلِكٌ: و پيش رويشان، پادشاهى بود.
مثال: مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ: پيش رويشان برزخى است تا روزیکه برانگیخته شوند.
مثال: مِنْ وَراءِ جُدُرٍ: ازپشت ديوارها
مثال: وَاُحِلَّ لَكُمْ ماوَراءَ ذٰلِكُمْ: و غیر از آنچه ذکر شد، بر شما حلال است.
مثال: فَبَشَّرْناها بِإِسْحٰقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحٰقَ یَعْقُوبَ: پس او را به اسحاق و از پی اسحاق، به یعقوب، بشارت دادیم.
مثال: فَنَبَذوهُ وَراءَ ظُهورِهِمْ: پس آن را پشت سر انداختند( بى اعتنايى كردند)
مُواراة: پنهان كردن، پوشاندن
مثال: یابَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاساً یُوَارِی سَوْءَاتِکُمْ: ای فرزندان آدم، همانا بر شما لباسی فرو فرستادیم تا عورات شما را بپوشاند.
تَوارِی: پنهان شدن
مثال: يَتَوارَىٰ مِنَ الْقَومِ مِنْ سُوءِ مَا بُشِّرَبِهِ: بخاطر بشارت بدی که به او داده شده، از قوم خود متوارى ميشود.
مثال: حَتّىٰ تَوارَتْ بِالْحِجاب: تا اینکه در حجاب شد (ناپديدشد)
ايراء: آتش افروختن
مثال: أَفَرَأَيْتُمُ النّارَالَّتِى تُورُونَ: آيا به آتشى كه مى افروزيد فكر كرده ايد.
مُورِيَة: آتش افروز، جرقه زن، جمعِ آن ميشود: موريات
مثال: فَالْموريات قَدْحاً: قسم به اسبهایی که هنگام تاختن، ازسُمهایشان، آتش می جهد.