کلیدواژه: تسبیح

کلیدواژه: تسبیح

کلیدواژه: تسبیح

به نام خدا

سلام

امروز میخواهیم راجع به ریشه[ س ب ح ] صحبت کنیم و کلیدواژه ما عبارتست از: تسبیح اصل معنای این ریشه، فرورفتن و غرق شدن در چیزی است، بطوریکه تمام وجود یک شیء ،توسط آن چیز در برگرفته شود مثل غوطه ور شدن یا غرق شدن در آب؛ و چون از بین مواد، آب و هوا، به دلیل گسترده بودن، چنین خاصیت فراگیری، غرق کنندگی و احاطه کنندگی را دارند، این ریشه، در مورد شناور شدن در آب یا هوا بکار میرود. سَبْحَة و سِباحَت،به معنای شناکردن است. سابِح یا سابِحَة، اسم فاعلی از این ریشه بوده به معنای شنا کننده یا شناور است که در مورد کشتی، ستارگان، فرشتگان ، اسبان تیز رو (که گویی بال در آورده ودر هوا پروازمیکنند) و... بکار میرود؛ و چون سرعت حرکت در آب یا هوا بالاست، این ریشه به معنای حرکت سریع نیز هست. معنای دیگر این ریشه، حفر کردن است، چون خاک نیز قابلیت پوشاندن تمام شیء را دارد (فرو رفتن در خاک یا دفن شدن ) این ریشه همچنین در مورد کار و تلاش زیاد (غرق شدن در کار) و کلام زیاد (غرق شدن درکلام) نیز بکار میرود. اصطلاحِ "در بحر چیزی رفتن" ، یعنی با تمام وجود درگیر چیزی شدن و در عمق آن فرو رفتن. این ریشه ، به معنای فراغت و سکون نیز بکار رفته است چون در آنها نیز نوعی سعه و گسترش و رهاشدگی است. این ریشه وقتی با حرف اضافه "عن" همراه شود، به معنای فارغ شدن وبیرون آمدن از کاری است. این ریشه در ذکر خداوند نیز بکار رفته است، چون خداوند باری تعالی، آن وجود عظیم و لایتناهی است که با سعه ی خود، همه چیز را احاطه کرده و همه موجودات، مستغرَق بحر الهی و غرقه در انوار ربوبی هستند؛ بطوریکه هیچکدام، توان جلوه گری و عرضِ اندام در برابر حق جل جلاله را ندارند؛ و این همان معنای تنزیه است که بَری دانستن حق، از هرگونه شرک، نقص، کم و کاستی، نیاز، و اوصاف مخلوقات است.

⚠️تذکر: ﴿برای آنکه رابطه بین پاکی و سعه وجودی را بهتر درک کرده و آن را قریب به ذهن کنیم ،مثالی از مبحث انواع آب ها در بحث طهارت می زنیم که هر چه گستردگی آب، بیشتر باشد در برخورد با نجاست، آلوده نشده و بلکه پاک کننده است مثل آب کر و جاری در برابر آب قلیل. و خداوند آن وجود مطلق نامحدودی است که هیچ نقص و پلیدی نمیتواند دامان پاکش را آلوده کند﴾ سَبْحَة یاسُبْحَة، نور عظمت وجلال خداوند است که جمع آن میشود: سُبُحات به معنای انوارجلال الهی. سُبُّوح و قُدُّس، از اسمای جلاله الهی هستند که بیانگر عظمت پروردگار و تنزیه و تقدیس خداوند عزَّوجل هستند. سُبحان، از اسماء جلاله الهی و نیز اسم مصدر از این ریشه بوده (مثل غُفران) و معمولا همراه با الله یا ضمیر "کَ" بکار میرود و به معنای بزرگ شمردن و تنزیه پروردگار است. تَسبیح نیز مصدر، از باب تفعیل بوده، به معنای بزرگ شمردن پروردگار است که از مصادیق آن، سبحان الله گفتن است (مثل تکبیر که به معنای الله اکبر گفتن، و تحمید که به معنای الحمدلله گفتن و تهلیل که لااله الا الله گفتن است) تسبیح برای عموم عبادات بکار رفته است چون تمام عبادات، بزرگ شمردن خداوند هستند، خواه عبادت قولی باشد یا فعلی یا نیت آن. ذکر سبحان الله، ذکر شگفتی و تعجب نیز هست، که از دو جهت قابل بررسی است: ۱-در مواجهه با صُنع بی بدیل الهی، به نشانه اقرار به عظمت خالق و عجز مخلوق از پدید آوردن آن. ۲-در مواجهه با شرک و نسبتهای ناروایی که به خداوند و فرستادگان او داده میشود مثل قائل شدن همسر و فرزند و شریک... برای خداوند، به نشانه منزّه و مبرّا دانستن ذات الهی از هرگونه شرک و نقص. امام علی علیه السلام در مورد معنای سبحان الله میفرمایند: هُو تَعظيمُ جَلالِ اللّه ِ عزّ و جلّ و تَنزِيهُهُ عمّا قالَ فيهِ كُلُّ مُشرِك: آن، بزرگداشتِ مقام بلند خداوند عزّ و جلّ و منزّه كردن اوست از هر آنچه مشركان درباره اش مى گويند. بعد از سبحان الله، که از اذکار جلالی و سلبی است، معمولا حمد الهی گفته میشود که از اذکار جمالی و ثبوتی است و مثل گفتن الّا الله بعد از لا اِله است، و در واقع وقتی هر عیب و نقصی را با گفتن سبحان الله، از خدا دور کردیم، به دنبال آن، حمد و سپاس حقیقی که فقط شایسته ذات پاک او است، بر زبان جاری خواهد شد. تسبیح، که نام فارسی آن، شمارافزار یا دستگِرد است، در اصطلاح، به دانه های به رشته کشیده، که با آن ذکرها رامیشمارند، گفته میشود که در عربی به آن، سُبْحه میگویند؛ وهمانطور که گفته شد، کلمه تسبیح، مصدر بوده و کاربرد آن به عنوان شمارافزار، از غلطهای مصطلح فارسی به شمار می رود. ذکرتسبیح، به طور خاص، سبحان الله گفتن است، ولی عموما به سایر اذکاری که همراه با این ذکر بکار میروند، مثل تسبیحات اربعه و یا تسبیحات حضرت زهرا علیهاسلام نیز، گفته میشود و این ذکرهای همراه نیز در واقع بیان و تفسیر دیگری از سبحان الله هستند. وحالا میپردازیم به مثالهای قرآنی این ریشه:

 
🔺️سَبْحْ: پاکیزگی و نزاهت،شنا، تلاش، فراغت مثال: إِنَّ لَكَ فِي ٱلنَّهَارِ سَبْحٗا طَوِيلٗا: همانا در روز حرکت و تلاشی طولانی داری
🔺️سَبَحَ: شناکردن، حرکت کردن در آب یا فضا مثال: وَهُوَ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلَّيْلَ وَٱلنَّهَارَ وَٱلشَّمْسَ وَٱلْقَمَرَۖ كُلّٞ فِي فَلَكٖ يَسْبَحُونَ: و اوست كه شب و روز و خورشيد و ماه را آفريد كه هر يك در مدارى شناور است
🔺️تسبیح: منزّه دانستن خدا از هر بدی و نقصی مثال: أََلَمْ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُۥ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلْأَرۡضِ وَٱلطَّيْرُ صَـٰٓفَّـٰتٖۖ كُلّٞ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُۥ وَتَسْبِيحَهُۥۗ : آيا ندانسته اى كه هركه در آسمان ها و زمين است و پرندگان بال گشوده خدا را تسبيح مى گويند؟ به يقين هريك نماز و تسبيح خود را مى داند مثال: سَبِّحِ ٱسْمَ رَبِّكَ ٱلْأَعْلَى: نام پروردگار بلند مرتبه ات را به پاكی یاد کن مثال: وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُۥدَ ٱلْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ وَٱلطَّيْرَۚ وَكُنَّا فَٰعِلِينَ: و كوه ها و پرندگان را رام و مسخّر كرديم كه همواره با داود تسبيح مى گفتند، و ما انجام دهندۀ [اين كار] بوديم مثال: قَالَ أَوْسَطُهُمْ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ لَوْلَا تُسَبِّحُونَ: عاقل ترينشان گفت: آيا به شما نگفتم كه چرا تسبیح خدا نمی گوبید
🔺️سُبْحان:پاکیزه و منزّه مثال: سُبْحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوّٗا كَبِيرٗا: خداوند از آنچه مى گويند، منزّه و برتر است، برتری بزرگ مثال: سُبْحَٰنَكَ هَٰذَا بُهْتَٰنٌ عَظِيم: خداوندا منزهی تو! اين بهتانى بزرگ است مثال: قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنتُ إِلَّا بَشَرٗا رَّسُولٗا: بگو پروردگارم منزّه است آيا من جز بشرى فرستاده خدا هستم
🔺️سابِح:تسبیح کننده،شنا کننده، جمع آن میشود>>> سابِحات مثال: وَٱلسَّـٰبِحَٰتِ سَبْحٗا: و سوگند به فرشتگانى كه [براى اجراى فرمان هاى حق] به سرعت شناورند
🔺️مُسَبِّحْ:( اسم فاعلی ازباب تفعیل)، تسبیح کننده، جمع آن میشود>>> مُسَبِّحون، مُسَبِّحین مثال:وَإِنَّا لَنَحْنُ ٱلْمُسَبِّحُونَ: و ما خود تسبيح كنندگانيم مثال: فَلَوْلَآ أَنَّهُ كَانَ مِنَ ٱلْمُسَبِّحِينَ:اگر او از تسبيح كنندگان نبود

برچسب‌ها

مطالب مرتبط