كليدواژه:شفاهی
به نام خدا
سلام
امروز میخواهیم راجع به ریشه هاى [ ش ف ه ] و [ش ف و ] صحبت کنیم و کلید واژه ما عبارتست از: شفاهی اصل معنای این ریشه ها لبه و کناره است. شَفَه، به معنای لب است چون لبه یا کناره دهان را تشکیل میدهد و تثنیه آن می شود >>> شَفَتَيْن يعنی دو لب. واژه «شفاهی» نیز از این ریشه هست و در واقع، «شَفَهیّ» یا منسوب به شَفَه بوده است و به کلام یا سخنی که از دو لب بیرون آید گفته میشود. شَفَا، نيز به معنای لبه یا کناره هر چیزی است (ازريشه شفو) شَفا حُفره ، به لبه حفره گفته میشود، لبه ای که هرکس بر آن قدم بگذارد مشرف به سقوط در آن می شود. شَفا جُرُف، به لبه گودال یا پرتگاه یا رودخانه ای گفته میشود که سیلْ، زیرِ آن را شسته باشد بطوریکه بالای آن هر لحظه در شُرُفِ ریختن باشد. و حالامی پردازیم به مثالهای قرآنی این ریشه:
شَفَه: لَب، تثنیه آن میشود >>> شَفَتَیْن
مثال: أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ وَلِسَاناً وَ شَفَتَیْنِ: آیا برای او دو چشم و یک زبان و دو لب، قرار ندادیم.
شَفا: کنار، جانب
مثال: وَ کُنْتُمْ عَلَیٰ شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْهَا: و در کنار گودالی از آتش بودید و از آن نجاتتان داد.
مثال: أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلَیٰ تَقْوَیٰ مِنَ الّلهِ وَرِضْوٰنٍ خَیْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلَیٰ شَفَاجُرُفٍ هَارٍفَانْهَارَ بِهِ فِی نَارِجَهَنَّمَ: آیا کسی که بنیاد کار خود را بر پایه تقوا و رضای خداوند نهاده بهتر است یا کسی که بنای خود را بر لب پرتگاهی فرو ریختنی نهاده و با آن در آتش دوزخ سرنگون میشود.
تبصره: ریشه [ شفی ] نیز شباهت با ریشه [ ش ف و ] داشته و در بعضی منابع از یک ریشه دانسته شده و به معنای بهبود یافتن از بیماری است و یا به عبارتی رسیدن به مرز یا کنار سلامتی. و حالا می پردازیم به مثالهای قرآنی این ریشه:
شِفاء: بهبودی
مثال: فِیهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ: در آن (عسل) شفا برای مردم است.
شَفیٰ: بهبود بخشیدن
مثال: وَ إِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ: و هنگامیکه بیمار شوم، او مرا شفا میدهد.
مثال: وَ یَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ: و دلهای مومنان را شفا بخشد.