کلیدواژه: ثانیه
به نام خدا
سلام
امروز می خواهیم راجع به ریشه [ ث ن ی ] صحبت کنیم و کلید واژه ما عبارتست از: ثانیه معنای اصلی این ریشه، ضمیمه کردن واحدی به واحدی دیگر یا برگرداندن چیزی روی چیز دیگر و دو تا کردن آنست. از معانی دیگر این ریشه، خم کردن، پیچیدن، جفت کردن، دوباره و تکرار است. ریشه [ثنی] از جهت برگرداندن چیزی روی چیز دیگر با ریشه [عطف] نیز شباهت و تداخل معنایی دارد. √ریشه [عطف
] بیشتر به قابلیت برگرداندن و خم شدن اشاره دارد. √ریشه [ثنی] بیشتر به جنبه دو تایی بودن اشاره دارد.
اِثْنان یا اِثْنَین از اعداد بوده به معنی دو یا جفت است و مونث آن می شود اِثنتان و اِثنتین. اِثنا عشر یعنی دوازده (اِثنان + عشر ⇦ اثنا عشر)
ثانی، اسم فاعلی از این ریشه بوده به معنای برگرداننده، دوتا کننده، دوم یا دومین است؛ معنای دیگر آن همتا و نظیر و جفت است (مثل چیزی که دو تا شده) و مؤنث آن می شود > ثانِیَة.
ثانیه، واحد اصلی اندازه گیری زمان هست به معنای دَم گَرد یا لحظه گَرد. √در اکثر ساعتهای پاندول دار، پاندول هر یک ثانیه، یک بار حرکات رفت و برگشتی دارد (۲ حرکت)
ثِنْیْ، یعنی دوتایی، دو لایی، چین خوردگی و خمیدگی و جمع آن می شود >>> اَثْناء اَثْناء
، به معنی هنگام و حین نیز به کار رفته است. در این اثناء، یعنی در این بین؛ و به بازه زمانی بین دو نقطه اشاره دارد.
ثانوی یا ثانویه یعنی منسوب به ثانی یا دوم.
ثَنَویّت، یعنی دوگانه پرستی و اعتقاد داشتن به دو مبدأ خیر و شر
مَثْنیٰ، بر وزن مَفْعَل ( مَثْنَی ⇦ مَثْنیٰ) مصدر از این ریشه بوده به معنای دوتایی یا دو دو است و جمع آن می شود > مَثانی. نکته: وزن مَفْعَل در باب اعداد، دلالت بر تکرار ماده دارد.
مَثْنِیّ، اسم مفعول از این ریشه بوده ( مَثْنُوی ⇦ مَثْنِیّ) به معنای دو تا شده و معطوف است، و مونث آن می شود > مَثْنِیّة و جمع آن می شود> مَثانی. پس، مَثانی به معنی دو تایی ها یا عطف شونده ها است. منظور از سَبعاً مِنَ المثانی، در قرآن کریم، سوره حمد است، زیرا هفت آیه دارد. تمام قرآن وسوره های آن نیز، مَثانی خوانده می شوند، چون قرآن، آیاتی مکرر داشته و در اوقات مختلف تکرار می شود و تمام آیاتش، یکدیگر را توضیح داده و با هم ارتباط دارند و لذا به یکدیگر عطف میشوند و با هم انعطاف و سازش دارند، به علاوه در قرآن مدح و ثنای پروردگار آمده است.
مثنوی، یعنی منسوب به مَثْنیٰ. مثنوی قالبی از شعر است که در آن هر بیت، دارای قافیهای جداگانه است و به همین دلیل به آن مثنوی (دو تا یی) گفته میشود.
ثَنْیَة یا ثَنِیَّة، چیزی است که دو بار تکرار می شود و جمع آن می شود ثَنایا یعنی چهار تا. ثَنایا به چهار دندان پیشین هم گفته می شود (دو تا از بالا و دو تا از پایین)
ثَناء، اسم از این ریشه بوده به معنای ستایش و تحسین و سپاس و درود و دعاست، چون در مدح هم، صفاتِ نیک، به یکدیگر عطف می شوند و نیز خلصتهای نیکوی یک شخص دائما بر شمرده و تکرار می شوند.
تَثنیه، مصدر از باب تَفعیل یا تَفْعَله بوده یعنی دوتا کردن، دوباره یا مکرر کردن.
مُثَنّیٰ، اسم مفعولی از باب تَفعیل یا تَفعله بوده به معنای دو تا شده است و به اسمی گفته می شود که علامت تثنیه داشته باشد.
اِستثناء، مصدر از باب استفعال بوده به معنای جدا کردن چیزی از حکم کلی است و چون عطف به حکم کلی میشود، از این ریشه استفاده شده است.
این باب در قرآن کریم، به صورت «لا یَسْتَثْنون» در داستان صاحبان باغی آمده که می خواستند محصول آن را جمع کرده و چیزی به فقرا ندهند و مراد از آن طبق تفاسیر:
۱- انشاالله نگفتن و کار را منوط به اراده خدا نکردن بوده یعنی: قسم خوردند که حتما محصول را بچینند و استثنا نکردند و نگفتند اگر خدا بخواهد.
۲- منظور این بوده که حق فقرا را خارج نکردند.
و حالا می پردازیم به مثالهای قرآنی این ریشه:
ثَنی: برگرداندن، دو تا کردن، پیچیدن و خم کردن
مثال: أَلَآ إِنَّهُمْ يَثْنُونَ صُدُورَهُمْ لِيَسْتَخْفُواْ مِنْهُۚ: آگاه باشيد كه آنها سینه هایشان را برمی گردانند تا خود را از او (شنيدن قرآن) پنهان بدارند
ثانی: دوم، جفت، دو تاکننده، برگرداننده، پیچیده، روی گرداننده، منحرف کننده
مثال: ثَانِيَ عِطْفِهِۦ لِيُضِلَّ عَن سَبِيلِ ٱلله: جانب ( پهلو یا گردن) را به تكبر به يك سو مىپيچاند تا مردم را از راه خدا گمراه سازد
اِثْنَین، اِثنان: دو (مذکر)
اِثْنَتَیْن، اِثْنَتان: دو (مونث)
مثال: ٱثْنَانِ ذَوَا عَدْلࣲ مِّنكُمْ: دو عادل از هم كيشان خود
مثال:ثَانِيَ ٱثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي ٱلْغَارِ: در حالى كه او دومین از دو تن بود همان موقعى كه در غار بودند
مثال: قَالُواْ رَبَّنَآ أَمَتَّنَا ٱثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا ٱثْنَتَيْنِ: مىگويند پروردگارا! دو بار ما را ميراندى و دو بار زنده كردى
اِثْنا عَشَرَ، اِثْنَتَی عَشْرَةَ: دوازده (برای مذکر و مونث)
مثال: إِنَّ عِدَّةَ ٱلشُّهُورِ عِندَ ٱللَّهِ ٱثْنَا عَشَرَ شَهْرًا: بدرستى كه عدد ماهها نزد خداوند دوازده ماه است
مثال: وَقَطَّعْنَٰهُمُ ٱثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْبَاطًا: و ما بنى اسرائيل را به دوازده قبيله، تقسيم كرديم
مَثْنیٰ: دو تایی، دو دو، دو تا دو تا، جمع آن می شود >>> مَثانی
مثال: قُلْ إِنَّمَآ أَعِظُكُم بِوَٰحِدَةٍۖ أَن تَقُومُواْ لِلَّهِ مَثْنَىٰ وَفُرَٰدَىٰ: بگو: من شما را فقط به يك حقيقت اندرز مىدهم [و آن] اينكه دو تا دو تا و يك يك براى خدا قيام كنيد
مثال: وَلَقَدْ ءَاتَيْنَٰكَ سَبْعًا مِّنَ ٱلْمَثَانِي وَٱلْقُرْءَانَ ٱلْعَظِيمَ: و به راستى كه هفت آيه از مثانى [يعنى سورۀ حمد] و قرآن بزرگ را به تو عطا كرديم
مثال: ٱللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ ٱلْحَدِيثِ كِتَبًا مُّتَشَٰبِهًا مَّثَانِيَ: خدا بهترين سخن را نازل كرده كتابى كه آیاتش شبیه و مربوط و به يكديگر منعطف است
اِستثناء: استثنا کردن، جدا کردن، خارج کردن، انشاالله گفتن
مثال: وَلَا يَسْتَثْنُونَ: و هیچ کس را از آن استثنا نکنند