کلید واژه: سبیل
به نام خدا
سلام
امروز می خواهیم راجع به ریشه [س ب ل] صحبت کنیم و کلید واژه ما عبارتست از: سبیل معنای اصلی این ریشه، روانه شدن چیزی با دراز شدن و طویل شدن آنست که اگر در مسیر عمودی باشد، ریزش یا فرو آویختن نیز معنی می شود، مثل بارش باران که در مسیر خود تا زمین حرکت خطی و رگباریدارد، یا ریختن آب که آنهم مسیر خطی دارد، یا ریزش اشک ، یا فرو آویختن دامن و لباس بلند ، یا انداختن پرده، یا صاف کردن و فرو ریختن موی بلند و ...که تمام اینها مسیر خطی ___ و دراز دارند.
سَبَلْ، بر وزن فَعَل، اسم از این ریشه بوده به جامه ی دراز فرو افتاده، رگ سرخ که در چشم پدید آید، بارانی که از ابر پایین آمده و به زمین نرسیده و نیز خوشه و دسته که چیدمانی از خطوط متعدد کنار هم هستند، گفته می شود.
سَبیل، بر وزن فَعیل، اسم از این ریشه بوده، به معنای راه است.
لازم به یادآوری است که یکی از کاربردهای وزن فَعیل، دلالت بر سیر و حرکت است، مثل رَحیل و طَریق. سبیل، به معنای راه ، چیزی است که از یک نقطه (مبدأ) کشیده و طویل می شود، به درازا امتداد می یابد و به غایت (مقصد) می رسد و آن، راهی است نرم که سهل گذر و هموار باشد. واژه سبيل هم چنین، در مورد هر وسیله ای که برای رسیدن به هدف خیر یا شر استفاده می شود، به کار رفته است. منظور از سبیل گاهی سبب، خاطر و انگیزه، دلیل و حجت، طریقه، رسم و روش است. منظور از سبیل، گاهی تعدّی و تجاوز است. سبیل، می تواند مادی (راه عبور) یا معنوی باشد (راه ضلالت و هدایت)
إِبْنُ السَّبیل یا پسر راه، به مسافری گفته می شود که پولش تمام شده و در راه مانده باشد و یا به کسی که از وطن خود دور افتاده و در دیار غربت تهیدست شده و مدام در پی یافتن راه و چاره ای بگردد. اگر او را پسر راه خوانده اند، از این بابت است که به غیراز راه، کسی نیست که وی منسوب به او باشد.
سَبَلان که نام کوهی در شمال غربی ایران است، نیز از این ریشه است. سبلان در سنسکریت صبلیمن (śabaliman) و به معنی رگه بوده است؛ زیرا در دامنهٔ این کوه، چشمهٔ آب گرم و آب سرد با فاصلهٔ نزدیک یک متر از هم دیده میشود؛ یعنی یک رگهٔ آن گرم و رگهٔ دیگرش سرد است و سبلان یعنی دو رگه یا دو راه. از سوی دیگر برخی بر این نظر هستند که سبلان ریشه ای عربی دارد و از کلمه سَبَل به معنی باران درشت دانه (رگبار) گرفته شده است.
سُبْلَة، به باران فراخ و خوشه گفته می شود، چون خوشه هم، دراز و راه راه و آویخته است.
إسْبال، مصدر از باب اِفعال بوده به معنی آویختن و خوشه دادن است. أَسْبَلَ السِّتْرَ: یعنی پرده را آویخت مُسْبَلُ الذَّنَبْ: یعنی دُم آویخته، دم بلند سَبَلَة یا سِبیل، به موهای پشت لب مرد گفته می شود، چون دراز بوده و نوعی آویختگی در آن وجود دارد.
و حالا می پردازیم به مثالهای قرآنی این ریشه:
سبیل: راه، جمع آن می شود >>> سُبُل
مثال: وَسَوْفَ يَعْلَمُونَ حِينَ يَرَوْنَ ٱلْعَذَابَ مَنْ أَضَلُّ سَبِيلًا: و به زودى وقتى كه عذاب را مىبينند خواهند دانست كه چه كسى گمراهتر است
مثال: فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَىٰ سَبیلاً:پس پروردگارتان به كسى كه راه يافتهتر است، داناتر است
مثال: لِّتَسْلُكُواْ مِنْهَا سُبُلًا فِجَاجًا: تا بر راههاى پهناور آن برويد
مثال: فَهَلْ إِلَىٰ خُرُوجٍ مِّن سَبِيلٍ: پس آيا راهى براى بيرون آمدن [از دوزخ] هست؟
مثال: وَلَمَنِ ٱنتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِۦ فَأُوْلَـٰٓئِكَ مَا عَلَيْهِم مِّن سَبِيلٍ: و كسانى كه بعد از ظلم ديدنشان (براى رفع آن) يارى مىطلبند بر آنان راه (نكوهشى) نيست
مثال: ٱنظُرْ كَيْفَ ضَرَبُواْ لَكَ ٱلْأَمْثَٰلَ فَضَلُّواْ فَلَا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلًا: ببين چگونه براى تو مثلها زدند و گمراه شدند، و توان پيدا كردنِ راه را ندارند!
مثال:قَالَ عَسَىٰ رَبِّيٓ أَن يَهْدِيَنِي سَوَآءَ ٱلسَّبِيلِ: گفت اميد است كه خداوند مرا به راه درست هدايت كند
مثال: وَإِنَّهَا لَبِسَبِيلٍ مُّقِیمٍ: و (ويرانههاى) آن سرزمين (هنوز) در كنار راه (كاروانها) پابرجاست
مثال: وَعَلَى ٱللَّهِ قَصْدُ ٱلسَّبِيلِ: و بر خداست كه راه ميانه (و مستقيم) را به مردم نشان دهد
مثال: وَسَآءَ سَبِيلًا: و راه و رسم بدی است
اِبْن السَّبیل: در راه مانده، مسافر
مثال: فَـَٔاتِ ذَا ٱلْقُرْبَىٰ حَقَّهُۥ وَٱلْمِسْكِينَ وَٱبْنَ ٱلسَّبِيلِۚ: حق خويشاوند و مسكين و در راه مانده را ادا كن