کلیدواژه: عتوّ
کلیدواژه: عتوّ
به نام خدا
سلام
امروز می خواهیم راجع به ریشه [ع ت و] صحبت کنیم و کلید واژه ما عبارتست از: عتوّ معنای اصلی این ریشه، تجاوز و گذشتن از حد خود است.
به شب بسیار تاریک که تاریکی را از حد گذرانده باشد، لیلٌ عاتٍ گفته می شود.
این ریشه بیشتر در مورد افرادی که از حد خود خارج شده و سرکش و سرخود شده اند و قابل کنترل نیستند، به کار می رود مثل افراد لجوج و خودرأی و متکبّر و نافرمان. چنین افرادی معمولا از کسی حرف شنوی نداشته و به اصطلاح انعطاف ناپذیر و اصلاح ناپذیر هستند، مثل گیاهی که خشک شده و امیدی به سبز شدن آن نیست. بنابراین از معانی فرعی این ریشه، سختی و خشکی و انعطاف ناپذیری است. √ این افراد همچنین بیرحم و سنگدل بوده و به دیگران ستم می کنند( جبّار) √ این افراد در اطاعت از خداوند نیز ناسازگار و سر سخت بوده از فرمان الهی سر پیچی می کنند (شبیه عصیان)
این ریشه همچنین در مورد افراد پیر که به اصطلاح، عمر را از حد طبیعی خود گذرانده و به فرتوتی رسیده اند، به کار می رود، چنین افرادی نیز از شدت پیری، وجودشان خشک شده پشتشان دو تا شده و در حالت خمیده باقی می ماند و امیدی به بازگشت نیرو یا فرزندآوری در آنها نیست.
نکته: برای به خاطر سپردن بهتر این ریشه می توان از کلمه (Auto) به معنای خود، خود کار و خود مختار استفاده کرد و وجه تشابه آن با ریشه عتو، خود محور بودن و سرخود بودن در هر دو است.
عاتٍ اسم فاعلی از این ریشه بوده( عاتِو ⇦ عاتِی ⇦عاتٍ) به معنای سرکش و جبّار و متکبّر است و مؤنث آن می شود >>> عاتِیَة √ عاتیه به باد تند و سرکش (طوفان) نیز گفته می شود. √ عاتیه همچنین نامی برای دختران بوده به معنای سرسخت و سرکش است.
عُتُوّ، مصدر بر وزن فُعول بوده به معنای سرکشی و سرپیچی از فرمان توأم با عناد و لجاج است.
عِتِیّ، نیز مصدر بر وزن فُعول است که در آن حرف «و» تبدیل به «ی» و حرکت ضمه به کسره تبدیل شده است.
نکته: «واو» و «یاء» هر دو از حروف علّه بوده قابل تبدیل به یکدیگرند. مصدر عِتِیّ در مورد فرد پیر و فرتوت نیز به کار می رود، چون پیری نیز، نهایت سن بوده و فرد پیر از حد سن طبیعی گذشته است و در این مورد بجای عُتُوّ که به معنای استکبار است واژه عِتِیّ به کار می رود که به معنای کِبَر سن است.
عَتِیّ، بر وزن فَعیل، صفت مشبه بوده به معنای سرکش و متکبّر و سالخورده است. و حالا می پردازیم به مثالهای قرآنی این ریشه:
عَتَوَ: سرکشی کردن
عُتُوّ: سرکشی، طغیان
مثال: لَقَدِ ٱسْتَكْبَرُواْ فِيٓ أَنفُسِهِمْ وَعَتَوْ عُتُوّاً کَبیراً: آنها تكبّر ورزيدند و طغيان بزرگى كردند
عَاتِیَة: سرکش و طغیان گر
مثال: وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِكُواْ بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عَاتِيَةٍ: و اما قوم عاد با تندبادى بسيار سرد و سرکش نابود شدند
عِتِیّ: پیری و فرتوتی، سرکشی و طغیان
مثال: وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ ٱلْكِبَرِ عِتِيّاً: و خود نيز از پيرى به حد فرتوتى رسيدهام
مثال: ثُمَّ لَنَنزِعَنَّ مِن كُلِّ شِيعَةٍ أَيُّهُمْ أَشَدُّ عَلَى ٱلرَّحْمَٰنِ عِتِيࣰّا: آن گاه از هر گروه كسانى را كه در برابر خداى رحمان بيشتر سركشى كردهاند جدا مىكنيم