کلیدواژه: ندا
به نام خدا
سلام
امروز می خواهیم راجع به ریشه [ ن د و ] صحبت کنیم و کلید واژه ما عبارتست از: ندا این ریشه، به بلند کردن صدا و ظهور آن و بالا بردن صوت و فرا خواندن و فریاد زدن گفته میشود. این ریشه به مجردِ هر صدا زدنی هم گفته می شود ولو بدون ترکیب و مفهوم باشد.
به گفته برخی منابع، نداء، در اصل از «نَدَیْ» به معنای رطوبت و نمناکی
گرفته شده و از آن به عنوان استعاره برای صدا نیز استفاده شده است، چون هر کس که رطوبت و بزاق دهانش بیشتر باشد، کلامش نیکوتر است؛ به همین علت سخن رانان، در هنگام ایراد سخنرانی مایعات می نوشند تا روان تر صحبت کنند. اصطلاح «لب تر کردن» و «با آب و تاب حرف زدن» در زبان فارسی نیز ارتباط صدا و تری را نشان می دهد. بر عکس، اصطلاح «نم پس نمی دهد» یعنی بسیار راز دار است و صحبت نمی کند.
از سخاوت و بخشش نیز تعبیر به نَدَی و نَدیٰ شده است و «نَدِیُّ الکَفّ» یعنی سخی و جوانمرد و دست و دل باز (کسی که آب از دستش می چکد) بر عکس اصطلاح «آب از دستش نمی چکد» ️ یعنی بسیار خسیس است.
نداء، مصدر از این ریشه بوده به معنای کشیدن صدا و بالا بردن آنست. از همنشینی و انجمن نیز به ندا تعبیر شده است چون در مجلس نیز یکدیگر را صدا می کنند.
نَدْوَة، به گروه و انجمن گفته می شود. دارُالنَّدْوَة، یعنی خانه ای که در آن مجلس یا انجمنی تشکیل شود.
نَدِیّ و نادِی، به معنای مجلس هستند، چون در آنجا مردم با صدای بلند با هم صحبت می کنند.
مُناداة، نیز مصدر از باب مفاعله بوده به معنای یکدیگر را خواندن و آواز دادن و نیز در انجمن نشستن و مشورت کردن است. مُنادا نیز در اصل، مُناداة بوده که «ة» آن حذف شده است مثل مُدارا که مُداراة بوده است. مُنادا، اسم مفعولی بوده یعنی خوانده شده و ندا داده شده (مُنادَی ⇦ مُنادا) مُنادِی، اسم فاعلی بوده، یعنی ندا دهنده. به جارچی نیز مُنادِی گفته می شود.
منادی اسلام، کنایه از مؤذن است
منادی حق، کنایه از مرگ یا ملک الموت است. نادیٰ نظیر دعا است که با بالا بردن صدا صورت می گیرد.
نداء و مُناداة، صدا زدن به آواز بلند هستند، بر خلاف نَجوا و مُناجاة، که به معنای آهسته صدا زدن است.
مناداة مناجاة
تَناد، مصدر از باب تفاعل بوده (تَنادُوْ ⇦ تنادِو ⇦ تنادی ⇦ تناد) به معنای یکدیگر را ندا کردن است. یَوْم التَّنَاد، کنایه از روز قیامت است، یعنی روزی که در آن مردم یکدیگر را صدا می زنند و از هم کمک می خواهند.
نکته:
در بعضی از کتابهای لغت، «ندا » از ریشه ی «ندو» و در بعضی دیگر از ریشه ی «ندی» ذکر شده است و این دو ریشه در معنا با یکدیگر اختلاط دارند، ولی با مطالعه و بررسی مشخص می شود که آنها در دو حرف اصلی مشترک بوده و در حرف عله ( و ، ی ) نیز ارتباط اشتقاقی دارند و در معنا نیز مشابه و مرتبط به هم هستند
و حالا می پردازیم به مثالهای قرآنی این ریشه:
نِداء: ندا کردن
مُناداة: خواندن با صدای بلند، یکدیگر را خواندن
مثال: إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُۥ نِدَآءً خَفِيࣰّا: هنگامى كه پروردگارش را با دعايى پنهان خواند
مثال: فَلَمَّآ أَتَىٰهَا نُودِيَ يَٰمُوسَىٰٓ: پس چون به آن آتش رسيد، ندا داده شد: اى موسى!
مُناد: ندا کننده
مثال: وَٱسْتَمِعْ يَوْمَ يُنَادِ ٱلْمُنَادِ مِن مَّكَانٍ قَرِيبٍ: و گوش فرا ده روزى كه ندا دهنده از جايى نزديك ندا مىدهد
تَناد: یکدیگر را خواندن، ندا کردن
مثال: وَيَٰقَوْمِ إِنِّيٓ أَخَافُ عَلَيْكُمْ يَوْمَ ٱلتَّنَادِ: و اى قوم همانا مىترسم براى شما از روز فرياد (قیامت)
مثال: فَتَنَادَوْاْ مُصْبِحِينَ: سپس صبحگاهان يكديگر را صدا زدند
نادِی: مجلس، انجمن، محفل
مثال:فَلْيَدْعُ نَادِيَهُ: آن وقت اهل مجلس خود را صدا بزند
نَدِیّ: نادی، مجلس، انجمن
مثال: وَإِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ ءَايَٰتُنَا بَيِّنَٰتٍ قَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لِلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَيُّ ٱلْفَرِيقَيْنِ خَيْرٌ مَّقَامًا وَأَحْسَنُ نَدِيࣰّا: و چون آيات روشن ما بر آنها تلاوت شود، كسانى كه كافر شدند به مؤمنان گويند: كدام يك از ما دو گروه جايگاهش بهتر و محفلش نيكوتر است