کلیدواژه: مرور
کلیدواژه: مرور
به نام خدا
سلام
امروز می خواهیم راجع به ریشه [ م ر ر ] صحبت کنیم و کلید واژه ما عبارتست از : مرور معنای اصلی این ریشه، نوعی عبور کردن و گذر کردن بدون توقف است که مستلزم عدم ملایمت و تلخی و سختی است. در عین حال، این حرکت بدون وقفه باعث شدت و قوّت و محکمی نیز می شود که معنای دیگر این ریشه را تشکیل می دهد.
مُرور، مصدر از این ریشه بوده به معنای رسیدن به چیزی و گذشتن از آن و رسیدن به موجود بعدی است.
√ مرور آیات به معنای مشاهده ی یکی پس از دیگری آنهاست.
√ مرور درس، به مطالعه اجمالی کتاب و تند تند ورق زدن و نگاه کردن کوتاه و گذرای صفحات آن و تکرار و دوره و بازبینی و بازنگری آن گفته می شود.
√ مرور درس باعث قوی شدن در آن می شود اگر چه با رنج و سختی همراهست.
√ اصطلاح «عبور و مرور» به معنی آمد و شد و ترافیک است.
مَمَرّ، بر وزن مَفْعَل، اسم مکان از این ریشه بوده به معنای جای عبور و گذرگاه است.
اِسْتِمرار، بر وزن اِستفعال به معنای پیوسته بر یک روش رفتن، طول کشیدن و ادامه یافتن است و بر استقامت و دوام و ثبات دلالت دارد.
مُسْتَمِرّ، اسم فاعلی از این باب بوده به معنای پیوسته و دائمی است.
مَرّ، بر وزن فَعل، مصدر از این ریشه بوده به معنای عبور و گذر است.
√ مَرّ به طناب و ریسمان هم گفته می شود، چون الیاف آن پی در پی، در هم فرو می روند.
√ حَبلٌ مُمَرٌّ، یعنی طنابی که الیافش چند دور به هم پیچیده شده و مرور داده شده و در نتیجه محکم شده است.
مَرَّة، بر وزن فَعْلَة، به معنی یک مرتبه گذشتن و به اختصار، یک مرتبه است و از نظر معنا شبیه دَفْعَة و کَرَّة است به معنی یک بار، و جمع آنها می شود مَرّات، دَفَعات و کَرّات. تثنیه مَرَّة می شود مَرَّتان به معنی دو بار.
√ مَرّة یا مصدر عدد: به مصادری گفته میشود که بر تعداد دفعات رخداد فعل دلالت میکنند. این نوع از مصادر در افعال ثلاثی مجرد بر وزن «فَعْلَة» میآیند مانند وَقْفَه.
√ روزمَرّه، یعنی هر روز یا روزانه و روزمرّگی، یعنی تکراری بودن هر روز.
مِرَّة، بر وزن فِعْلَة، اسم از این ریشه بوده به معنای مرور و گذر کردن های پی در پی و تند و تیز است. این واژه همچنین در مورد تیزی و شدت عقل و شدت قوای بدن نیز به کار می رود.
ذو مِرَّة، یعنی صاحب قدرت و خرد تیز و عقل و رأی محکم و قوت و استواری بدن.
√عرب به مرد قوی ، مَریر یا ذو مِرّة می گوید.
●رَجُلٌ
مَریرٌ
، یعنی مرد نیرومند و با اراده.
●اَمرٌ
مَریرٌ
، یعنی کار محکم و استوار.
√ ذو مِرَّة، لقب جبرئیل است که به دلیل شدت و تیزی عقل و نیز شدت قوا به این نام نامیده شده و به عنوان فرشته حامل وحی برگزیده شده است. او رفت و آمدهای مکرر و سریع بین زمین و آسمان داشته و بر پیامبران نازل می شده و مرور خاصی با رسول اکرم داشته است. √در برخی منابع، منظور از ذو مرة را استواری و قدرت ظاهری جبرئیل دانسته اند که به شکل واقعی خود جلوه کرده بود، چرا که جبرئیل از بزرگترین فرشته های الهی است که ۶۰۰ بال دارد و بین هر دو بال آن پانصد سال فاصله است به گونهای که آسمانها و زمین از وجودش پر میشود. البته منظور از بال، شکل مادی آن نیست؛ بلکه به قدرت و میزان تحرک او اشاره دارد چرا که جبرئیل قوی ترین و پر سرعت ترین فرشتگان است و فاصله آسمان هفتم تا زمین را به طرفة العینی طی می کند.
مِرّه، همچنین به مزه تلخی گفته می شود، که با تندی و تیزی نیز همراه است و به دلیل محرّک بودن و قدرت نفوذ بالا، به این نام نامیده شده است، به طوریکه با مقادیر بسیار کم، اثر بخشی بالایی داشته، بدن را به تحرّک و هیجان وا می دارد، مثل فلفل و زنجبیل.
√ در طب سنتی، تلخیها عموما مزاج گرم و خشک داشته، تند و تیز و محرّک هستند.
√ مِرَّه، همچنین در مورد غلبه صفرا به کار می رود که مزاج آن گرم و خشک بوده منطبق بر عنصر آتش است.
صفرا ماده ای زرد رنگ است که در کبد ساخته شده و در کیسه صفرا ذخیره می شود و به آن، زرد آب و زَهره و تلخه هم می گویند و طعم تلخ و بوی تند و تیزی دارد.
صفرا همچنین یکی از اخلاط چهارگانه خون بوده و قسمت لطیف و سبک آن را تشکیل می دهد که مانند کفِ مایل به زردی در بالای خون قرار می گیرد و به علت تیزی و محرّک بودن، نقش رساندن مواد و دیگر اخلاط به مویرگهای انتهایی بدن را بر عهده دارد.
افراد با مزاج صفراوی و غلبه صفرا:
√ ذهن بسیار تیز و تند دارند.
√ بسیار سریع و چالاکند.
√ زود تحریک می شوند و عصبانیت های پی در پی دارند.
√ زیاد وسوسه می شوند.
√ در دهان خود مزه تلخی حس می کنند.
مُرّ، بر وزن فُعْل، نیز اسم از این ریشه بوده، به معنی تلخ و تند و تیز است و اسم تفضیلی آن می شود اَمَرّ، به معنی تلخ تر.
√ این واژه، به معنی سخت و ناگوار و نیز قوی و محکم نیز به کار می رود.
√مُرّ قانون، به معنی نَصّ قانون و اصل صریح و محکم و قاطع قانون یا خط مشی نافذ آن است.
مُرَّة، بر وزن فُعْلَة نیز اسم از این ریشه بوده به معنای تلخی است.
√ مُرَّة نیز مانند مِرَّة، به صفرا یا سودای حاصل از سوختن صفرا گفته می شود.
√ اَبو مُرَّة کُنیه ابلیس است چون پی در پی، در بین مردم رفت و آمد کرده، آنها را وسوسه می کند و آثار او بر انسان تلخ و ناگوار است.
اِمْرار، مصدر از باب اِفعال بوده به معنای گذراندن و تلخ شدن و تلخ کردن است و اِمْرار مَعاش یعنی گذران سخت زندگی.
مَرارَة بر وزن فَعالَة، نیز مصدر بوده به معنای تلخی است، بر عکس حَلاوت که به معنای شیرینی است.
√ مَرارت به شدت و سختی نیز گفته می شود.
√ مَرارَة به کیسه صفرا نیز گفته می شود. و حالا می پردازیم به مثالهای قرآنی این ریشه:
مَرَّ، یَمُرُّ: گذشتن
مثال: وَٱلَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ ٱلزُّورَ وَإِذَا مَرُّواْ بِٱللَّغْوِ مَرُّواْ كِرَامًا: و كسانى كه گواهى دروغ نمىدهند و چون بر[كار يا سخن] بيهوده بگذرند، بزرگوارانه بگذرند
مثال: وَإِنَّكُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَيْهِم مُّصْبِحِينَ: و همانا شما صبحگاهان بر آثار آنان مىگذريد
مثال: هُوَ ٱلَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَٰحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِيَسْكُنَ إِلَيْهَا فَلَمَّا تَغَشَّىٰهَا حَمَلَتْ حَمْلًا خَفِيفًا فَمَرَّتْ بِهِ: اوست كه شما را از يكتن آفريد و همسر او را از او آفريد تا در پناه همسر خود آرام گيرد پس چون با او درآميخت باردار شد، بارى سبك و چندى با آن گذرانيد (مدتی با آن سر کرد)
مَرّ: گذشتن، حرکت
مثال: وَتَرَى ٱلْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ ٱلسَّحَابِ: و كوهها را مىبينى [و] آنها را [در جاى خود] بىحركت مىپندارى، در حالى كه آنها مانند ابر گذر مىكنند
مُسْتَمِرّ: دائمی
مثال: وَإِن يَرَوْاْ ءَايَةً يُعْرِضُواْ وَيَقُولُواْ سِحْرٌ مُّسْتَمِرࣱّ: و هرگاه نشانه و معجزهاى را ببينند روى برمىگردانند و مىگويند: «اين سحرى هميشگى است
مثال: إِنَّآ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا صَرْصَرًا فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُّسْتَمِرٍّ: ما بر آنان در روزى شوم كه شومىاش استمرار داشت، تندبادى سخت و بسيار سرد فرستاديم
مَرَّة:دفعه، بار، تثنیه آن می شود مَرَّتَین، جمع آن می شود مَرّات
مثال: أَوَلَا يَرَوْنَ أَنَّهُمْ يُفْتَنُونَ فِي كُلِّ عَامٍ مَّرَّةً أَوْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ لَا يَتُوبُونَ وَلَا هُمْ يَذَّكَّرُونَ: آيا نمىبينند كه آنان در هر سال، يك يا دو بار آزمايش مىشوند، امّا نه توبه مىكنند و نه پند مىگيرند
مثال: وَالَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُواْ ٱلْحُلُمَ مِنْكُمْ ثَلَٰثَ مَرَّاتٍ: وكسانى از شما كه به بلوغ نرسيدهاند، بايد سه نوبت از شما اجازه گيرند
مِرَّة: قدرت
ذو مِرَّة: صاحب قدرت
مثال: ذُو مِرَّةٍ فَٱسْتَوَىٰ: توانمندى كه [به صورت اصلى خود در برابر پيامبر] ايستاد
مُرّ: تلخ، سخت، شدید، دردناک
اَمَرّ: تلخ تر، سخت تر
مثال: بَلِ ٱلسَّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ وَٱلسَّاعَةُ أَدْهَىٰ وَأَمَرُّ: بلكه قيامت وعدهگاه (اصلى) ايشانست و قيامت سخت تر و تلخ تر است