کلیدواژه:حیات
به نام خدا
سلام
امروز میخواهیم راجع به ریشه [ح ی ی ] صحبت کنیم و کلید واژه ما عبارتست از: حیات معنای اصلی این ریشه، زندگی است. حَیَوان، مصدر بوده به معنای حیات و زندگی است. حِیْوان، دراصطلاح رایج، به گونه خاصی از جانداران گفته میشود که دارای آثار برجسته حیاتی مثل حس و حرکت هستند. مفهوم حیات درقرآن کریم شامل همه موجودات زنده میشود. درقران، علاوه بر حیات نباتی وحیوانی و حیات عادی آدمی، به نوع دیگری از حیات اشاره شده که مختص انسان بوده و آن عبارتست از حیات دینی و ایمانی. و بالاخره حیات اخروی، که از آن، به عنوانِ حیات حقیقی نام برده شده است. یحیی، نام یکی از پیامبران الهی است و به معنای زنده یا زندگی است. حَیّ، یعنی زنده و حَیَّة، مونثِ حَیّ بوده و در اصل به معنای زنده، جاندار، سرزنده، چست و چالاک، و سریع و فعال است. درعربی، این واژه به مار بزرگ یا افعی گفته شده است چون درآن، آثار حیاتِ حیوانی، مثل حرکتِ سریع و ایجاد حس ترس و وحشت در بیننده ، برجسته و غالب است. فعلِ امر حَیَّ، که در اذان تحت عبارت "حَیَّ عَلَی الصّلوة"بکار رفته است نیز از این ریشه بوده به معنای حرکت سریع و با عجله است که برای تحریک و برانگیختن مردم به سمت نماز، بکار رفته است یعنی "بشتابید به سوی نماز" تحیّت یا سلام و درود، نیز از این ریشه است، یعنی درخواست طول عمر و بقا برای دیگری کردن (یعنی خدا تو را زنده بدارد)
تبصره: ریشه دومی که به آن پرداخته می شود عبارتست از: [ ح ی أ ] حیا، از ریشه بوده به معنی شرم و خجالت، ملاحظه، عارداشتن، باک داشتن، و نگه داشتن نفس از ارتکاب اعمال قبیح، است. این ریشه نیز ارتباط نزدیکی با ریشه [ ح ی ی ] داشته، چرا که حیا، نیز ضامن حفظ حیات است و کسی که بی پروا و گستاخ هست در واقع حیات مادی و معنوی خود را به خطر می اندازد. و حالا می پردازیم به مثالهای قرانی این ریشه:
حَیَّ: زیستن، زندگی کردن
مثال: وَ یَحْیَیٰ مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ: وهر که لایق حیات است با دلیل روشن به حیات و زندگی می رسد.
حَیَّیَ: درود فرستادن، سلام کردن
مثال: وَإِذَا جَآءُکَ حَیَّوْکَ بِمَالَمْ یُحَیِّکَ بِهِ الَّله: و هنگامیکه نزد تو می آیند تو را تحیتی می گویند که خدا به تو نگفته است.
تَحِیَّة: سلام و درود
وَ إِذَا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنِ مِنْهَا: و چون به شما درودی گفته شد، پس به درودی بهتر از آن پاسخ دهید
إِحْیاء: زنده کردن، زندگی بخشیدن
مثال: وَکُنْتُمْ أَمْوَٰتاً فَأَحْیَٰکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ: و شما مرده بودید خدا شما را زنده کرد سپس شما را می میراند و بار دیگر شما را زنده میکند سپس به سوی او بازگردانده می شوید.
اِسْتحْیا: زنده نگه داشتن، طلب حیات کردن ، شرم و حیا کردن
مثال:إِنَّ اللهَ لَایَسْتَحْیِ أَنْ یَضْرِبَ مَثَلاً مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا: خداوند از این که به پشه یا فوق آن مثال بزند شرم و ابا ندارد.
مثال: فَجَاءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِی عَلَی اسْتِحْیاءٍ: پس یکی از آن دو، در حالیکه از روی حیا گام بر می داشت نزد وی آمد.
مثال: یُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِسَاءَکُمْ: پسرانتان را سر می بریدند و زنانتان را زنده نگه می داشتند.
حَیّ:زنده، جمع آن میشود >>> اَحْیاء
مثال: وَالسَّلامَ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدْتُ وَ یَوْمَ أَمُوتُ وَ یَوْمَ أُبْعَثُ حَیَّا: سلامِ( خدا) بر من روزی که متولد شدم و روزی که می میرم و روزی که می میرم و روزی که زنده برانگیخته خواهم شد.
مثال:وَ لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ الّلهِ اَمْواتاً بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ: گمان نکن کسانی که در راه خدا کشته شده اند مردگانند بلکه زندگانند که نزد پروردگارشان روزی میخورند.
حَیَّة:مار بزرگ یا افعی
مثال: فَأَلْقٰها فَإِذَا هِیَ حَیَّةٌ تَسْعَیٰ: پس، آن را انداخت ناگهان ماربزرگی شد که به هرسو می شتافت.
حَیَوان: حیات و زندگی
مثال: وَ إِنَّ الدَّارَ الْأَخِرَةِ لَهِیَ الْحَیَوَانُ: و بدرستیکه سرای آخرت، حیات حقیقی است.