کلیدواژه: قصّه
کلیدواژه: قصّه
به نام خدا
سلام
امروز می خواهیم راجع به ریشه [ق ص ص] صحبت کنیم و کلید واژه ما عبارتست از: قصه معنای اصلی این ریشه بریدن قسمتی از یک چیز دنباله دار مثل مو و یا دنبال کردن قسمت به قسمت چیزی است مثل دنبال کردن قدم به قدم جای پا تارسیدن به مقصد. به حکایت و داستان نیز از آن رو که بریده یا قسمتی از سرگذشت بوده و ماجراها پی درپی به دنبال هم می آیند و یا روایت ها از نقل کننده اول به دوم منتقل می شوند قِصَّة یا قَصَص گفته می شود.
شبیه این نوع نامگذاری را در فیلم و شعر تحت عنوان"سریال"و "کلیپ"و "قطعه"هم داریم:
√ سریال قصه ای به صورت یک فیلم دنباله دار است که پی در پی و به صورت قسمت به قسمت و ادامه دار از تلویزیون یا نمایش خانگی پخش میشود.
√ کلیپ clip به معنی برش یا فیلم کوتاه است.
√ قطعه یکی از قالبهای شعری است که از ریشه «قطع»گرفته شده است.
قصه نیز به معنای تکه،بریده، برش یا قسمتی از یک سرگذشت است.
قاصّ(داستانسرا) کسی است که خبری را بعد از خبر دیگر و کلامی را بعد از کلام دیگر بیان می کند. قصه به معنای گزارشِ حال، ماجرا و سرگذشت واقعی است.
دلیل نامگذاری قرآن به قصص آن است که قرآن اخبار و سرگذشت امت های پیشین را بازگو می کند.
به مرورزمان و با شاخ و برگ دادن به روایت ها و آمیخته شدن با تخیّل و افسانه،قصه به هر نوع حکایت اعم از واقعی و خیالی گفته شد.
قَصَص مصدر بوده به معنای بریدن و دنبال کردن است.
√ قَصَص همچنین اسم بوده به معنای اثر، نشانه، رد پا، خبر و داستان است وجمع آن می شود قَصاص
قِصَّة به معنای حال، خبر،داستان کوتاه، سرگذشت و افسانه است وجمع آن می شود قِصَص.
قَصّ اسم بوده به معنای بریده و کوتاه است و به تكههاى چيده شده مثل برشهای روزنامه گفته می شود. قصّ همچنین مصدر بوده به بريدن وقيچی کردن وکوتاه کردن گفته می شود. این کلمه در صبحت کردن یعنی کوتاه کردنِ سخن و مختصرگفتن.
√ قَصّ الشعربه معنای بریدن یاکوتاه کردن مو هست.
قَصّبه جناغ یا استخوان سرسينه (استرنوم) نیز گفته می شودچون یک استخوان کوتاه است که دروسط و بین دنده ها قرار گرفته وآنهارا به دو قسمت مساوی تقسیم می کندگویا توسط این استخوان یک طرف عیناً طرف دیگر رادنبال وحکایت کرده است وهمچنین بریدگیهایی دردو طرف خود دارد که اثردنده هادر آن نمایان است.
مِقَصّ بر وزن مِفْعَل (مِقْصَص ⇦ مِقَصّ) اسم آلت بوده به قیچی یابرش دهنده گفته می شود.
قُصاصَة بروزن فُعالَة مثل زباله و تفاله به خرده ریز و تکه پاره ازهر چیز گفته می شودمثل برش کاغذ و روزنامه
قِصاص بر وزن فِعال نیز اسم از این ریشه بوده به معنای کیفرگناه و مقابله به مثل است و به پیگیری و خونخواهی بعداز مجروح کردن یا کشتن کسی گفته می شود. قصاص به دلیل آنکه بعد ازجنایت می آیدو ازآن تبعیت می کنداین گونه نامیده شده است. قِصاص همچنین به معنی بریدن سر یایکی از اعضاء بدن به ازای عمل انجام شده است وبنابراین هم برای پایان دادن به زندگی و هم برای مجازات نقص عضو است. در قصاص اگر فردی انگشت کسی دیگر را با چاقو بریده باشدانگشت او نیز با چاقو بریده خواهد شدو به عبارتی مقابله به مثل می شود گویا عیناً نقل قول یا تکرار سرگذشت است.
تَقاصّ مصدر از باب تفاعل بوده (تَقاصُص⇦تَقاصّ) به معنای از همدیگر قصاص گرفتن است.
پس در مجموع می توان گفت این ریشه هم به معنای بریدن و هم دنبال کردن است چراکه هر بریدنی قبلش یک درازا و دنباله ای داشته که با بریدن قطع شده مثل قصه که قسمتی از یک سرگذشت دراز است و یا بریدن قسمتی از موی بلند همچنین هر ادامه داری نیزدنباله و نتیجه پیگیری یک چیزکوتاه و یا قطع شده است مثل بلند شدن مو بعد از بریدن آن یا دنبال کردن قصه وادامه دادن آن تا آخر سرگذشت و یا قدم به قدم دنبال کردن ردپای کسی تارسیدن به مقصد. بر این اساس قصاص یا سربریدن نیز با نقل و شنیده شدن توسط مردم باعث عبرت آموزی وطولانی شدن عمر می شود.
وحالا می پردازیم به مثالهای قرآنی این ریشه:
قَصَّ:حکایت کردن،دنبال کردن
قَصَص:حکایت،پی گیری
مثال:نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ ٱلْقَصَصِ بِمَآ أَوْحَيْنَآ إِلَيْكَ هَٰذَا ٱلْقُرْءَانَ: با اين قرآن كه به تو وحى كردهايم بهترين داستان رابرايت حكايت مىكنیم
مثال:قَالَ ذَٰلِكَ مَا كُنَّا نَبْغِۚ فَٱرْتَدَّا عَلَىٰٓ ءَاثَارِهِمَا قَصَصًا:گفت اين همان است كه مىجستيم وبا پىجويى نشانه قدمهاى خويش بازگشتند
قَصَصَ:حکایت کردن،دنبال کردن
مثال:فَلَنَقُصَّنَّ عَلَيْهِم بِعِلْمٍ:و آنچه راكه كردهانداز روى علم برايشان نقل مىكنيم
مثال: وَقَالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّيهِۖ:و به خواهراو گفت از پى او برو
قِصاص:کیفر،مجازات، تلافی، جبران
مثال:وَلَكُمْ فِي ٱلْقِصَاصِ حَيَوٰةً يَـٰٓأُوْلِي ٱلْأَلْبَٰبِ: و براى شما درقصاص حيات و زندگى است اى صاحبان خِرد