کلیدواژه:قعر و عمق

کلیدواژه:قعر و عمق

به نام خدا

سلام امروز می خواهیم راجع به ریشه های [ق ع ر] و [ ع م ق] (به معنای بُن، ته و ریشه ) و نیز ریشه های[ع ق ر ]و [ع ق م ] که حروف مشترک با آنها داشته و بیشتر به معنای ریشه کنی بکار می روند، صحبت کنیم و کلیدواژه ما عبارتست از: قعر و عمق قَعْر، به معنای تَه، بُن و انتهای هر چیزی است. تقعُّر، یعنی فرورفتگی و گود شدگی؛ و مُقعَّر، یعنی فرو رفته و گود. این ریشه اگر به باب انفعال برود (اِنْقِعار) از بیخ و بُن کنده شدن، معنا میدهد که اسم فاعلی آن میشود مَنْقَعِر، یعنی از بیخ کنده شده؛ و درخت منقعر، یعنی درختی که از ریشه کنده شده باشد. این واژه، در قرآن کریم، در مورد عذاب قوم عاد بکار رفته است که توسط تند باد شدیدی، از جا کنده شده و به شدت به زمین کوبیده می شدند و بعد از عذاب، شبیه نخلهایی بودند که از ریشه در آمده و به زمین افتاده بودند و به اصطلاح از پای در آمده بودند (چرا که در انسان، آن قسمتی از پاها که در اتصال با زمین قرار می گیرد، به منزله ریشه درخت بوده و در صورت از بین رفتن این اتصال، فرو می افتد) عَقْر، به معنای اصل و ریشه یا پایه و بنیاد هر چیزی هست و فعل آن، به معنای قطع ریشه یا پِی کردن است. پِی یا فونداسیون، به پایه یا سازه ای از ساختمان گفته میشود که باعث تحمل وزن ساختمان می شود، بطوریکه آسیب آن، باعث ریزش ساختمان می شود. پِی در هر چیز، به معنای پایه و اساس آن چیز است. پی ریزی یعنی برنامه ریزی اصولی و پیگیری یعنی دنبال کار را گرفتن. پِی بردن به چیزی، یعنی به کُنه و اصل چیزی رسیدن. واژه "پِی" در مورد بدن نیز بکار می رود و معمولا با واژه "رگ " همراه بوده و عبارت رگ و پِی، یعنی رگ و ریشه. و منظور از ریشه، هر عضو محکم رشته مانند، شبیه ریشه هست، مثل رشته عصبی یا تاندون. تاندون که در زبان فارسی، به آن، زرد پی و در زبان عربی، وَتَر می گویند، انتهای باریک و رشته مانند عضلات است که در آنها فیبرهای عضلانی، ضخیم و متراکم شده به شکل نوار محکم و سفیدِ مایل به زرد، در می آیند و عضله را به استخوانها متصل کرده و باعث پایداری و حرکت استخوانها می شوند. تاندون ممکنست دچار التهاب (تاندونیت) یا پارگی شود. اصطلاح پِی کردن، یا پی زدن ،که در قران کریم در مورد ناقه حضرت صالح بکار رفته است، عبارتست از قطع تاندون ضخیم بالای پاشنه پا که در انگلیسی به آن، تاندون آشیل (Achilles) و در عربی وَتر عُرْقوب یا اَخیل (مُعَرّب آشیل) می گویند؛ قطع این تاندون، باعث به زمین افتادن حیوان و در نهایت از پای در آمدن او میشود. (در زبان عربی، منظور از عَصَب و وتر ، هر نوع ساختمان رشته مانند مثل رشته عصبی یا رگ، رباط و زردپی است و در بعضی منابع، پی کردن را قطعِ عصب ضخیم بالای پاشنه پا ذکر کرده اند که منظور، همان تاندون آشیل هست) پی کردن، به قطع کردن دست و پای حیوان نیز گفته می شود چون دست و پا نیز، پِی یا پایه محسوب شده باعث پایداری حیوان می گردد. پی کردن، همچنین به نَحْر کردن شتر نیز گفته می شود که به این ترتیب اصل و اساس وجودش برچیده می شود. عبارت "قلم کردن پاها"، نیز معنایی مشابه پِی کردن داشته و بیشتر برای تهدید کردن گفته می شود یعنی به اصطلاح پای کسی را از جایی بریدن، تا به آنجا رفت و آمد نکند. معنای دیگر این ریشه، نازا بودن است که در مورد زن و مرد، هر دو بکار می رود وبه معنی فرزند دار نشدن و به عبارتی قطع ریشه یا نسل آنهاست و عاقِر یعنی نازا. این واژه در قران فقط در مورد زن (زن زکریا) بکار رفته است گویی زن، نطفه مرد را قطع می کند. عمق به معنای تَه یا تَک، گودی و ژرفا هست. تَعَمُّق، یعنی فرو رفتن در عمق؛ و عمیق یعنی ژرف یا گود. به عمیق، دورْتَک (دور تَه) یا بطور اختصار دور نیز گفته میشود؛ (یعنی باید راه دور ودرازی بروی تا به تَه آن برسی) و در قران ،فَجّ عمیق، (دره عمیق) راه دور نیز معنا شده است. عُقْم یا عَقْم، به معنای بسته شدن، یا سدّ، منع، و قطع است و در مورد انسان به معنای نازایی یا قطع ریشه اوست. بستن، در مورد مایعات، به معنای سفت شدن و به حالت جامد در آمدن آنهاست، که در اینصورت به شکل نهایی خود در آمده و به اصطلاح خود را می بندد، بطوریکه اگر مایعی در کنارش باشد، آن را به خود نمیگیرد، مثل بستن ژله یا ماست یا یخ بستن آب. بستن نطفه، به معنای انعقاد و تشکیل تخم است که در اینصورت، تخم تشکیل شده، هیچ اسپرم دیگری را قبول نمی کند. در مورد رحم نیز، رحم مَعْقُومَة، یعنی رحم بسته شده که نطفه را قبول نمیکند. زن عَقیم، یعنی زن نازا و مرد عقیم، یعنی مردی که نطفه او قابل زرع نیست. این ریشه در مورد هر کار بی نتیجه و بی حاصل نیز گفته می شود مثلا در بازی فوتبال، به گُلهایی که به ثمر ننشسته باشد عقیم، گفته میشود. عقلِ عقیم، یعنی عقلی که هیچ خیر و حاصلی برای صاحبش ندارد.

این ریشه، در مورد پیوندها و مفاصل هم بکار رفته است که به معنای باز نشدن مفاصل و به اصطلاح خشکی یا سختی مفصل است؛ (در مقابل نرمی و روان بودن آنها)؛ بنابراین، معنای دیگر این ریشه، خشکیدن است و در واقع خشکیدن نیز نوعی بسته شدن و جمود هست؛ چون وقتی چیزی خشک می شود انعطاف پذیری و روانی خود را از دست می دهد که باعث کاهش کارآیی آن چیز و در مواردی، باعث از بین رفتن آن می شود، مثل ریشه گیاهی که خشک شود که دیگر امیدی به رشد و تکثیر آن نخواهد بود. این دو واژه( بستن و خشکیدن) گاهی بجای هم استفاده می شوند، مثلا مغز بسته یا خشک، به مغزی گفته میشود که افکار نو را نمی پذیرد و خشکه مقدس، به افراد سنّتی متحجّر گفته می شود. اصطلاح خشکی، در مورد رحم و پیوندها نیز بکار رفته است؛ خشکی رحم، به معنای سفت بودن و بسته بودن رحم است که نه پذیرای نطفه است و نه بچه ای از آن بیرون می آید و به اصطلاح چیزی از آن سبز نمیشود. درمورد خشکی کمر، نیز حدیثی است که: تَعْقُمُ أَصْلابُ المُشركين فَلا يَسْتَطيعونَ السُّجودَ: كمر مشركين، خشك است كه براى سجده در پيشگاه خدا خم نميشود. معنای دیگر این ریشه، استریلیزه کردن یا سِتَرْوَن کردن هست که ریشه عفونت را خشک کرده و مانع رشد و تکثیر میکرو ارگانیسم ها می شود؛ و اصطلاح چرک خشک کن، که به انتی بیوتیکها گفته میشود، نیز به معنی از بین بردن میکروبها و جلوگیری از رشد وتکثیر آنها است. سِتَرون، بنابر قولی از واژه اَسْتَر، که نام دیگر قاطر است، گرفته شده چون این حیوان، توانایی تولید مثل ندارد و سِتَرون یا استریل، یعنی نازا. اصطلاح خشک کردنِ ریشه چیزی، به معنی ممانعت از رشد و تکثیر آنست، مثل خشکاندن ریشه فساد. معنای دیگر این ریشه گره و بند است. به لباسی که نشانهایی به آن بسته شده باشد، عِقْمه یا عَقمة گفته می شود. به گلیم قرمز و لباس قرمز نیز عِقمة یا عَقْمة گفته میشود که به معنای گلدوزی در آنهاست. این ریشه به سخن پوشیده و سربسته نیز گفته میشود و همچنین به سکوت کردن و خاموش شدن که بستن یا بند آمدن زبان است. به وضعیت سخت و بغرنج و پیچیده مثل جنگ سخت، نیز عقیم گفته میشود. به بیماری سخت که امیدی به بهبود آن نباشد عَقام یا عُقام، گفته میشود. واژه عقیم در قرآن علاوه بر انسان، در مورد باد و روز قیامت نیز بکار رفته است: منظور از باد عقیم، باد شدید و خشک و بی حاصل است که موثر واقع نمی شود و به دنبال آن، لقاحِ گیاهان و بارور سازی ابرها اتفاق نمی افتد و بلکه به هر چه بوزد آن را خشک و خرد کرده، مثل استخوان پوسیده، پودر می کند. منظور از روز عقیم، روز سخت و پایانی دنیا در آستانه قیامت است که روز دیگری به دنبال ندارد که جبران گذشته بشود و خیری از آن نمی زاید.

⚠️نکته: عقم و عقر، هر دو به معنای ناباروری است ولی فرقهایی بین آنها وجود دارد؛ مثلا اگر فرد عاقرِباشد، به این معنی است که می تواند باردار شود، اما دشوارتر است؛ در حالی که اگر عقیم باشد، بدون در نظر گرفتن هرگونه مداخله پزشکی یا جراحی، نمی تواند باردار شود. از نظرظاهری و لغوی، تفاوت بین عقم و عقر، در حرف آخر آنهاست، حرف "م" در عقم، با لبهای بسته ادا شده و بسته بودن را می رساند در حالیکه حرف "ر" با لبهای باز ادا می شود یعنی راه برای بارداری باز است. در پزشکی، معمولا برای جلوگیری از باروری زنان و مردان، اقدام به بستن لوله های رحمی در زنان (توبکتومی) و لوله های اسپرم بَر، در مردان (وازکتومی) میکنند که عقیم سازی گفته می شود و باعث می شود شخص، بطور دائم قدرت تولید مثل خود را از دست بدهد. وحالا می پردازیم به مثالهای قرآنی این ریشه ها:

🔺عَمیق:دارای عمق، ژرف و گود، دور

مثال: يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٖ: از هر راه دوری، به سوى تو یبايند

🔺عَقیم: نازا

مثال:وَيَجْعَلُ مَن يَشَآءُ عَقِيمًا إِنَّهُۥ عَلِيمٌ قَدِيرٌ: و هر كه را بخواهد نازا مى كند؛ يقيناً او دانا و تواناست

مثال: وَفِي عَادٍ إِذْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمُ ٱلرِّيحَ ٱلْعَقِيمَ: و [نيز] در [سرگذشت قوم] عاد هنگامى كه بر آنان باد ویرانگر فرستاديم [عبرتى است ]

مثال: أَوْ يَأْتِيَهُمْ عَذَابُ يَوْمٍ عَقِيمٍ: يا عذاب روزى كه روز ديگرى به دنبال ندارد به سراغشان آيد

🔺مُنْقَعِر:ریشه کن شده، کنده شده

مثال: تَنزِعُ ٱلنَّاسَ كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٖ مُّنقَعِرٖ: كه مردم را [از زمين] برمى كند [و بعد از آن عذاب] گويى تنه هاى نخلى بودند كه ريشه كن شده اند

🔺عَقَرَ:ریشه کن کردن، پی کردن، از ریشه بریدن

مثال: فَعَقَرُواْ ٱلنَّاقَةَ وَعَتَوْاْ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ: پس، آن ماده شتر را پى كردند، و از فرمان پروردگارشان سرپيچى نمودند

🔺عاقِر:نازا، عقیم

مثال: قَالَ رَبِّ أَنَّىٰ يَكُونُ لِي غُلَٰمٌ وَكَانَتِ ٱمْرَأَتِي عَاقِراً: گفت پروردگارا! چگونه برايم پسرى خواهد بود در حالى كه همسرم نازا بوده است

برچسب‌ها

دیدگاه دانش آموختگان

ثبت دیدگاه

مطالب مرتبط