کلیدواژه: قرد
کلیدواژه: قرد
به نام خدا
سلام
امروز می خواهیم راجع به ریشه [ ق ر د ] صحبت کنیم و کلید واژه ما عبارتست از: قرد معنای اصلی این ریشه، تجمّع در چیزی همراه با تقطّع است. برای یادگیری بهتر می توانیم این ریشه را معرّب "گرد" در زبان فارسی در نظر بگیریم، کما اینکه قَرد در زبان عربی به گَردن نیز گفته می شود.
در زبان فارسی، از ریشه «گرد» مشتقات زیادی داریم مثل: گِردو، گَردن، گُرده (پشت) و گَرد.
در زبان عربی نیز، از ریشه «قرد» مشتقات متعددی داریم که در برگیرنده معانی تجمّع و تقطّع یا جمع شدن (گِرد آمدن) و پخش شدن (گَرد شدن) است، یعنی در عین اینکه چند چیز، جدا از هم و منقطع هستند ولی به صورت مجموعه ای گرد هم آمده و در ارتباط با هم دیده می شوند و باب تفعّل در اینجا نشاندهنده کثرت است. مثل تجمّع نوع خاصی از ابرهای متراکم که بر روی هم انباشته و سوار می شوند و به آنها ابرهای پشته پشته
یا تکه تکه و در عربی "سحاب قرد" گفته می شود و به انگلیسی می شود: cirrocumulus
به میمون
هم چون برای حیله کردن دور هم جمع می شوند، تا چیزی از انسان بدزدند و همچنین با دستها و دم دراز خود دور درخت می پیچند، قِرد گفته می شود. جمع آن می شود: قِرَدَة
√ معنای دیگر این ریشه، خدعه و حیله است (پیچاندن و دور زدن) به شیطان
هم به خاطر حیله کردن قِرد گفته می شود.
√ این ریشه در مورد جمع کردن مال و پخش شدن ذرات سرمه در چشم نیز به کار می رود.
قُرد و قُراد به کنه یا حشره ای شبیه شپش گفته می شود که به بدن شتر می چسبد. این حشره ها گرد بوده به صورت ذرات ریز فراوان به پوست می چسبند و به دلیل خاصیت تجمعی که دارند به این نام نامیده شده اند. این حشره بیماری ای که ایجاد می کند شبیه جوشهای فراوان پوستی یا بیماری پیسی با لکه های متعدد پوستی (لکه لکه) و ریزش موی تکه ای (تکه تکه) است. این ریشه در مورد گردیدگی و جمع شدگی زبان
(لکنت زبان و بریده بریده حرف زدن یا درمانده شدن از سخن گفتن و ساکت شدن) و جمع شدن و پیچان شدن مو (فرفری شدن) نیز به کار می رود که توالی پیچ و تابهای متعدد مو هست.
ابو قِردان، به لک لک (دارای لکه) گفته می شود. √ معنای دیگر این ریشه، بیچارگی و درماندگی است که با درهم پیچیدن (گِرد شدن) و جمع شدن فردِ مفلوک و زمین گیر شدن یا به زمین چسبیدن او همراهست.
قَرَد به تنه یا شاخ خرمایی
که برگهایش را دور ریخته باشند گفته می شود، چون هر سال یک ردیف از برگهای نخل را می بُرند که جای آنها به صورت بریده بریده و پلکانی دیده می شود که با شمردن آنها سن نخل را تخمین می زنند.
قَرد، همچنین مصدر از این ریشه بوده به معنای فراهم آوردن و گرد کردن است. √ این ریشه با ریشه [ق ل د] نیز ارتباط اشتقاقی داشته که به معنای پیچیدن و گرد آوری کردن و تقلید کردن است.
قِرد یا میمون نیز به پیچ و تاب خوردن ( قر و فر) و ادا و شکلک در آوردن و تقلید کردن (قِلد) شناخته می شود.
این ریشه در قرآن کریم، در مورد اصحاب سَبت به کار رفته است که در آن، جمعی از بنیاسرائیل که در ساحل یکی از دریاها زندگی میکردند، به عنوان امتحان، مکلّف شدند صید ماهی
را در روز شنبه تعطیل کنند؛ از قضا ماهیها در روز شنبه بیشتر در روی آب آشکار میشدند، بنابراین دور هم جمع شده دست به حیله زدند و در کنار دریا حوضچههایی ترتیب دادند و راه آن را به دریا گشودند. روزهای شنبه راه حوضچهها را باز میکردند که ماهی فراوان همراه آب وارد آنها میشدند و به هنگام غروب که ماهیها میخواستند به دریا باز گردند، راهشان را میبستند و سپس در روز یکشنبه شروع به صید آنها میکردند. خداوند در مقابل این مکر و حیله و مخالفت فرمان الهی، آنها را مجازات نموده و مسخشان کرد. بنا به قولی، پیر مردانِ سرجنبانانِ شکم پرست و شهوت پرستشان به خوک
و جوانان مقلّد چشم و گوش بسته که اکثریت را تشکیل مى دادند به میمون
تغییر چهره دادند. در بعضی منابع ، علت این مسخ شدن را خوی سرکشی و لجاجت و حیله گری که در میمون دیده می شود، دانسته اند.
و حالا می پردازیم به مثال قرآنی این ریشه:
قِرْد: میمون، بوزینه، جمع آن می شود > قِرَدَةَ
مثال: فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُواْ قِرَدَةً خَٰسِـِٔينَ: پس به آنان گفتيم به شكل بوزينگانى رانده شده و خوار درآیید