کلید واژه: فجر

کلید واژه: فجر

به نام خدا

سلام

امروز می خواهیم راجع به ریشه [ف ج ر] صحبت کنیم و کلید واژه ما عبارتست از: فجر معنای اصلی این ریشه، ایجاد شکاف وسیع همراه با خارج شدن یا آشکار شدن چیزی از میان آن شیء، یا باز شدن راهی از میان آنست؛ که از مصادیق آن، شکافته شدن تاریکی و آشکار شدن نور از میان آن، و یا شکافته شدن کوه و خارج شدن آب از میان آن است؛ و چون گناه کردن نیز نوعی پرده دری از حرمت دیانت است، این ریشه در مورد گناه نیز بکار می رود و فُجور، به معنای پراکنده شدن در معاصی و گستردگی در گناه است و فَجور، به کسی گفته می شود که غرق در گناه و معصیت است. به سپیده دم نیز، فجر می گویند، چون پرده شب را می شکافد. انفجار، نیز از این ریشه بوده به یک افزایش شدید در حجم و آزاد شدن ناگهانی انرژی گفته می سود. مترادف انفجار: جوشش، غلیان، فوران، شکافتن، ترکیدن یا باز شدن سر چیزی است. فعل فَجَرَ، متعدی بوده به معنای شکافتن است. تَفجیر (از باب تفعیل) نیز متعدی بوده به معنای شکافتن، آب را روان کردن، و نسبت فجور به کسی دادن است. تفجیر الماء، به معنای شکافتن و بالا آمدن قسمتهایی از آب بر روی قسمت‌های دیگر و انباشتگی آن، در نتیجه ی زیادی آب است؛ که در قرآن نیز به آن اشاره شده است؛ این اتفاق در آخرالزمان و هنگام برپایی قیامت رخ می دهد؛ مشابه آنچه که در پیش بینی های علمی نیز به آن پرداخته شده است که در آن، بر اثر گرم شدن کره زمین و آب شدن تدریجی یخهای قطبی، آب بر زمین بالا می آید و سراسر خشکی ها را فرا می گیرد و بسیاری از زمین های جهان به زیر آب فرو می روند. همچنین در اثر زلزله ها و باز شدن آتشفشانهای زیر دریا یا افتادن شهابها از آسمان به سوی دریا، موجهای شتابان و نیرومند بر روی آبها پدید آمده و پیشروی آنها به سوی کناره ها(سونامی) باعث فرو رفتن خشکیها زیر آب می شود و ممکنست فاصله‌های میان دریاها برداشته شده، و همگی به صورت یک دریای انباشته و متلاطم نمایان گردند.  کلمه تفجیر، همچنین می تواند ناظر بر انفجار آب دریا باشد، همانطور که می دانیم آبها از دو عنصر اکسیژن و هیدروژن تشکیل یافته و قابل انفجار و احتراقند که با تجزیه و انفجار آنها، دریاها از هم شکافته و جوشان و برافروخته می شوند و بصورت کوره های عظیمی از آتش سوزان در می آیند. تَفَجُّر (از باب تفعّل) به معنای ‌شکافته شدن و خارج شدن چیزی از سرچشمه خود است و در مورد آب، به معنای شکافته شدن زمین و جاری شدن آب است. انفجار (از باب انفعال) به معنای شکافته شدن و بیرون شدن آب به کثرت و فراوانی است.

⚠️تبصره:

🔹ریشه[ ف ر ج ] نیز شباهت با ریشه [ف ج ر] داشته به معنای مطلق جدایی بین دو چیز است.

🔹ریشه [ ف ج ج ] نیز شباهت با ریشه [ف ج ر] داشته به معنای شکاف و جدایی کاملا واضح بین دو چیز است که از مصادیق آن، راه‌های مشخص و واضح بین دو کوه (درّه) یا در بیابان و صحراست.

💫نکته: به راه وسیع میان دو کوه، فَجّ و به راه تنگ، شِعْب گفته می شود. منظور از فَجّ عمیق در قرآن، کنایه از راه دور است.

🔹ریشه[ ف ج و ] نیز شباهت به ریشه[ ف ج ر] داشته، به معنای شکاف و جدایی وسیع بین دو چیز است. فَجْوَة، به معنای شکاف و زمین فراخ است. و حالا می پردازیم به مثالهای قرآنی این ریشه ها:

🔺فَجْر: سپیده دم

🌿مثال: سَلَٰمٌ هِيَ حَتَّىٰ مَطْلَعِ ٱلْفَجْرِ: آن شب تا برآمدن سپيده دم [سراسر] سلام و تحیّت است

🔺فُجور: گناه، پرده دری

🌿مثال: فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَىٰهَا: پس بزه كارى و پرهيزكارى اش را به او الهام كرد

🔺فاجِر: گناهکارِ پرده در، جمع آن می شود>>> فُجّار، فَجَرَة

🌿مثال: أُوْلَـٰٓئِكَ هُمُ ٱلْكَفَرَةُ ٱلْفَجَرَةُ: آنان همان كافران بدكردارند

🌿مثال:وَإِنَّ ٱلْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمْ: و مسلماً بدکاران در دوزخ اند

🔺فَجَرَ: شکافتن، گناه کردن

🌿مثال: بَلْ يُرِيدُ ٱلْإِنسَٰنُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ: بلكه انسان مى خواهد راه فسق و فجور را پیش روی خود باز کند

🔺 تَفجیر: شکافتن، جاری کردن

🌿مثال: عَيْناً يَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ ٱللَّهِ يُفَجِّرُونَهَا تَفْجِيراً: چشمه اى كه بندگان خدا از آن مى نوشند و آن را هر گونه که بخواهند جارى مى نمايند

🌿مثال:أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِّن نَّخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ ٱلْأَنْهَٰرَ خِلَٰلَهَا تَفْجِيرًا: يا براى تو باغى از درختان خرما و انگور باشد كه از میان آن، نهرها جاری كنى

🌿مثال: وَإِذَا ٱلْبِحَارُ فُجِّرَتْ: و هنگامى كه درياها شکافته شوند

🌿مثال: وَفَجَّرْنَا ٱلْأَرْضَ عُيُوناً: و در زمين چشمه هايى جاری کردیم

🔺تَفَجُّر: شکافته شدن

🌿مثال: وَإِنَّ مِنَ ٱلْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ ٱلْأَنْهَٰرُ: زيرا پاره اى از سنگ هاست كه از آنها نهرها مى جوشد

🔺اِنفِجار: شکافته شدن، جوشیدن

🌿مثال: فَٱنفَجَرَتْ مِنْهُ ٱثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْناً: پس دوازده چشمه از آن جوشيد

🔺فَجّ: راه وسیع و باز میان دو کوه، دره، گردنه، جمع آن می شود>>>فِجاج

🌿مثال:وَأَذِّن فِي ٱلنَّاسِ بِٱلْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَىٰ كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ: و در ميان مردم براى حج بانگ زن تا پياده و سوار بر هر شتر باريك اندام كه از هر راه دور مى آيند، به سوى تو آيند

🌿مثال: وَجَعَلْنَا فِيهَا فِجَاجاً سُبُلاً لَّعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ: و در آن راه هايى فراخ و گشاده (دره ها) قرار داديم تا راه يابند

🌿مثال: لِتَسْلُكُواْ مِنْهَا سُبُلاً فِجَاجاً: تا از راه ها و جاده هاى وسيع آن برويد

🔺فَجْوَة: جای وسیع

🌿مثال: وَهُمْ فِی فَجْوَةٍ مِّنْهُ: و آنان در محل وسيعى از آن (غار) هستند

برچسب‌ها

مطالب مرتبط