کلیدواژه: عزیز
به نام خدا
سلام
امروزمیخواهیم راجع به ریشه عزز ومشتقات ان صحبت کنیم وکلیدواژه ماعبارتست از: عزیز اصل معنای این ریشه، سختی و نفوذ ناپذیری است که منجر به غلبه و شکست ناپذیری میشود و عزیز،دتواناییست که مغلوب نمیشود. عزیز همچنین به معنای سخت، کمیاب و آنچه به سختی به دست آید، است با این وصف، عزت مطلق و واقعی، مخصوص خداست و خداوند به هرکس که بخواهد سهمی از آن را میدهد، همچنان که به رسول خدا و مومنان داده است. در اصطلاحِ عام، عزیز یک قوم، به شخص توانا و مقتدری گفته میشود که شکست دادن و غلبه کردن بر او آسان نباشد، چنانچه، این اسم، لقب فرمانروایان مصر یا بزرگترین صاحب منصب دربار فرعون نیز، بوده است. عزیز، به شخص محترم و عالیقدر نیز گفته میشود. عبارتِ عزت نفس نیز، از دو بخش مهم: باور به توانمندی خود و احترام به خود تشکیل یافته است. لازم به ذکر است که عزّت، دونوعِ ممدوح و مذموم دارد : نوع ممدوحِ آن، مخصوص مؤمن هست و آن، نفوذ ناپذیری او در مقابل غیر حق هست که مانع غلبه ی غیرِخدا بر او میشود. نوع مذموم آن، در کفار دیده میشود، که نفوذ ناپذیری و سرسختی آنان در پذیرش حق است و غرور و تعصب، مانع تسلیم شدن آنها در برابر حقیقت میشود و این عزت، در واقع نوعی ذلت است که به فرمایش رسول خدا، صلی الله علیه و آله و سلّم، هر عزتی که از مسیر الهی نباشد، ذلت است. و حالا میپردازیم به مثالهای قرآنی این ریشه:
عَزَّ: غلبه کردن، چیره شدن
مثال: وَعَزَّنِی فِی الْخِطَابِ: و در سخن بر من غالب شده است.
إِعْزاز: عزیزشدن
مثال: وَ تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ: و هر که را بخواهی عزیز میداری و هر که را بخواهی خوار میسازی
تَعْزیز: تقویت کردن، پشتیبانی کردن
مثال: إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَیْهِمُ اثْنَیْنِ فَکَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ: آنگاه دو نفر ( ازفرستادگان خود ) را به سوی آنها فرستادیم اما آنان فرستادگان ما را تکذیب کردند، پس با نفر سومی آن دو را تقویت کردیم.
عَزیز: از نامهای خداوند، چیره و توانا، قاهر و شکست ناپذیر
مثال: وَ اللّهُ عَزیزٌ حََکیمٌ: و خداوند، توانا و حکیم است.
مثال: وَ إِنَّهُ لَکِتابٌ عَزیزٌ: و بدرستیکه آن( قران ) محکم و شکست ناپذیر است.
عزیز:حکمران و شخص قدرتمند، لقب هر یک از فرمانروایان مصر،گرامی و محترم، جمع آن میشود >>> اَعِزَّة
مثال: وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً: عزیزانِ آنجا را ذلیل می کنند.
مثال: یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ: هان ای عزیز! قحطی،ما و خاندان ما را فرا گرفته است.
مثال: وَ ما انْتَ عَلَیْنا بِعَزیزٍ: و تو در برابر ما قدرتی نداری.
مثال: ذُقْ اِنَّکَ اَنْتَ الْعَزیزٔ الْکَریم: بچش که تو همانی هستی که ( به گمان خود )عزیز و کریم بودی. (این آیه خطاب به ابوجهل بوده وعزیز، جنبه استهزادارد.)
مثال: اَذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنیٖنَ أَعِزَّةٍ عَلَی الْکافِرِینَ: نسبت به مومنان، متواضع و در برابر کافران، سرسخت و مقتدرهستند.
عَزیز: سخت و دشوار
مثال: وَ ما ذٰلِکَ عَلَی الّٰلهِ بِعَزیزٍ: و این امر بر خدا دشوار نیست.
مثال: عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ: رنجهای شما بر او سخت است.
أَعَزّ: قوی تر و بلند مرتبه تر (اسم تفضیلی برای مذکر)
مثال: قَالَ یَا قَوْمِ أَرَهْطِی أَعَزُّ عَلَیْکُمْ مِنَ اللّٰهِ: گفت ای قومِ من، آیا عشیره من، نزد شما از خدا عزیزتر است؟
مثال: اَنَا اَکْثَرُدمِنْکَ مالاً وَ اَعَزُّ نَفَراً: مال و دارایی من از تو بیشتر است و از نظر نفرات (خدم وحشم) نیرومندتر هستم.
عُزّیٰ: قوی تر و بلندمرتبه تر(اسم تفضیلی برای مونث) نامِ مهمترین و عزیزترین بت در نزد قریش (اعراب جاهلی، سه بتِ لات ومَنات و عُزّی را دختران خدامی دانسته اند.)
مثال: أَفَرَأَیْتُمُ الَّاتَ وَ الْعُزَّیٰ: آیا (بتهای) لات و عُزّیٰ را دیده اید؟
عِزّ،عِزَّة: عزّت، سرافرازی
مثال: لِیَکُونُوا لَهُمْ عِزًّا: تا مایه عزتشان شود.
مثال: وَلِلّٰهِ الْعِزَّةُ و لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ: و عزت مخصوص خدا و رسول خدا و مومنان است.
مثال: بَلِ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی عِزَّةٍ وَ شِقَاقٍ: بلکه کافران، در سرکشی و مخالفتند.
مثال: وَ اِذا قیلَ لَهُ اتَّقِ اللّٰهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمَ وَلَبِئْسَ الْمِهادُ: و هرگاه به آنان گفته شود از خدا بترسید لجاجت و تعصب، آنان را به گناه میکشاند، آتش دوزخ برای آنان کافیست و چه بد جایگاهی ست.