کلیدواژه:علاقه
به نام خدا
سلام
امروز میخواهیم راجع به ریشه [ ع ل ق ] صحبت کنیم و كليد واژه ما عبارتست از: علاقه اصل معناى اين ريشه، به چيزى بند شدن يا آويزان شدن است. به زالو، عَلَق گفته ميشود چون به عضوى ميچسبد و خون ميمكد. درقران نيز، اصطلاح ِعَلَقْ يا عَلَقَة، اشاره به اولين مراحلِ خلقت جنينى دارد؛ در واقع جنين انسان ،بعد از نطفه، بصورت علقه يا خون بسته شده اى در می آيد كه مثل زالو به رحم چسبيده و از آن تغذيه ميكند. عُلْقه يا عَلاقه به معناى رشته يا بندى است كه به چيزى مى آويزد و كنايه از دلبستگى و دوست داشتن هست. تعلق، نیز به معنای آویزان شدن یا وابستگى هست. تعلیق( از باب تفعیل) به معنای آویزان کردن و مُعلّق، به معناى آويزان است. درقرآن، از كلمه معلّق، در بیان ارتباط یک مرد با همسران استفاده شده است که بصورت روگردانی کامل از یک همسر و رها کردن اوست، بطوریکه آن زن، خود را معلق و بلا تکلیف می ببیند (گویاشوهرندارد) وحالاميپردازيم به مثالهاى قرانى:
عَلَقَة:خون منعقد يا بسته شده، جمعِ آن ميشود >>> عَلَقْ
مثال: خَلَقَ الْاِنْسانَ مِنْ عَلَقْ: انسان را از خون بسته شده اى آفريد.
مثال: ثُمَّ كانَ عَلَقَةً: سپس خون بسته اى شد.
مُعَلَّق: آويزان، بلاتكليف
مثال: فَلَا تَمِیلوا کُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَروها كَالْمُعَلَّقَةَ: پس یکسره (ازیکی) رویگردان نشویدكه او را چون زنی بلاتكليف رها سازید.