کلید واژه: عفو
به نام خدا
سلام
امروز می خواهیم راجع به ریشه [ع ف و] صحبت کنیم و کلید واژه ما عبارتست از: عفو اصل معنای این ریشه، صرف نظر کردن و گذشتن است و از مصادیق آن صرف نظر کردن از گناه یا اشتباه و مجازات آن است. این ریشه معانی دیگری مثل فزونی و زیاد شدن، کهنه شدن، پوشیده شدن و ناپدید شدن و... هم دارد که از آثار و لوازم اصل ریشه است، مثلا صرف نظر کردن و نادیده گرفتن عمارت، باعث مندرس شدن و از بین رفتن آن می شود. رها کردن مو و پشم باعث بلند شدن و زیاد شدن آن می شود. رها کردن زمین، باعث پوشیده شدن زمین با گیاه فراوان و رها کردن خانه باعث پوشیده شدن خانه با خاک، و رها کردن پشم شتر باعث دراز شدن آن و پوشاندن سرین می شود. این ریشه به معنای محو کردن هم هست مثلا گذشتن باد از چیزی، باعث محو کردن اثر آن چیز می شود. از طرفی چون زیاد بودن چیزی، باعث می شود بتوان از مقداری از آن صرف نظر کرد، از معانی فرعی این ریشه، بسیار شدن و افزون بر نیاز شدن است. عفو، به باقی ماندن مقداری از چیزی بعد از صرف نظر کردن و ترک گفتن آن نیز گفته می شود مثل مقداری که در دیگ باقی میماند یا آنچه روی غذا باقی میماند مثل کف و روغن، که به آن عَفاوه می گویند یا باقیمانده آب بعد از نوشیدن. از موارد دیگر عفو می توان به موارد زیر اشاره کرد: باقیمانده مال از نفقه و خرجی که بخشیدن آن سبب تنگدستی صاحبش نمی شود، (این مقداری ماندن، نشانه رعایت حد وسط و اعتدال در انفاق است)، آنچه از هزینه زیادی آید، خودداری کردن از چیزی و طلب نکردن آن. پس معنای دیگر عفو، چیزی است که به دلیل بی نیازی به آن، ترک شده است. عفو همچنین به معنای بخشودن و گذشتن از گناه و ترک کیفر آن است که در قرآن با حرف اضافه «عن» متعدّى شده است.
عافیت، یعنی گذشتن و دور شدن بیماری و بلا و مکروه از بنده، که برابر است با تندرستی و نیکو شدن حال کسی. عبارت "عافیت باشد" یعنی مریضی و بلا از شما دور باشد و تندرست باشید.
استعفاء، یعنی طلب عفو و گذشت و کناره گیری و ترک کار.
مُعاف داشتن، یعنی معذور داشتن و بخشیدن
تبصره: در رابطه با بخشش و گذشت، چهار واژه به طور معمول به کار می روند که عبارتند از: عفو - صفح - غفران و رحمت که به توضیح مختصری از هر یک می پردازیم: اولین گام در بخشش «عفو» است كه معناى آن گذشت و صرف نظر كردن از انتقام و تلافى است. «صفح» به معنای انصراف، روی گردانی و عدول به جانب چیزی است، یعنی صفحه ای را که گناه و جرم او را در آن ثبت کرده بودم ورق زدم و به صفحه دیگر رد شدم و این معنا بین دو ریشه عفو و غفر است و گام تكامل یافتهترى است كه آثار رنجش را نیز از صفحهى صورت و دل پاك مىكند و با ترک سرزنش همراهست و «غفران» آنست که علاوه بر آنکه گذشت می کند و به روی طرف نمی آورد بلکه سعی در کتمان و پوشاندن خطا هم دارد و نمی گذارد دیگران از آن اطلاع پیدا کنند. و مرحله عالی تر و کامل تر هم "رحمت" است؛ رحمت یعنى دلسوزى و كمك و مساعدت به محتاج بنابراین می توان گفت آیه 14 تغابن: " وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ" سلسله مراتب بخشش گناه را بیان مىكند.
نتیجه: پس این ریشه، معانی متعددی ذیل معنای اصلی گذشتن و صرف نظر کردن دارد که با توجه به مفهوم کلی جمله یکی از معانی لحاظ می شود.
این ریشه در قرآن، با مفهوم گذشت و فزونی به کار رفته است. و حالا می پردازیم به مثالهای قرآنی این ریشه:
عَفْو:چشم پوشی، گذشت
مثال: خُذِ ٱلْعَفْوَ وَأْمُرْ بِٱلْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ ٱلْجَٰهِلِينَ: عفو و گذشت را پيشه كن، و به كار پسنديده فرمان ده، و از نادانان روى بگردان
مثال: فَأُوْلَـٰٓئِكَ عَسَى ٱللَّهُ أَن يَعْفُوَ عَنْهُمْ وَكَانَ ٱللَّهُ عَفُوًّا غَفُورًا: پس اينانند كه اميد است خدا از آنان درگذرد و خداوند بسیار عفوكننده و بسيار آمرزنده است
مثال: إِن نَّعْفُ عَن طَآئِفَةٍ مِّنكُمْ نُعَذِّبْ طَآئِفَةَۢ بِأَنَّهُمْ كَانُواْ مُجْرِمِينَ: اگر از گروهى از شما درگذريم گروه ديگر را به سبب آنكه همواره دست به جرم و خطا مى زدند، قطعاً عذاب مى كنيم
مثال:عَفَا ٱللَّهُ عَنكَ لِمَ اَذِنْتَ لَهُمْ: خدا از تو بگذرد چرا به آنها اجازه دادی
عَفْوْ: زیادی، افزون بر نیاز
مثال: ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ ٱلسَّيِّئَةِ ٱلْحَسَنَةَ حَتَّىٰ عَفَواْ وَّقَالُواْ قَدْ مَسَّ ءَابَآءَنَا ٱلضَّرَّآءُ وَٱلسَّرَّآءُ: سپس بدی را به خوبی تبدیل کردیم تا فزونی یافتند و گفتند: آن ناخوشی و خوشی به پدران ما نیز رسید
مثال: وَيَسْـَٔلُونَكَ مَاذَا يُنفِقُونَۖ قُلِ ٱلْعَفْوَۗ: و از تو مى پرسند: چه چيز انفاق كنند؟ بگو: از آنچه افزون بر نياز است
مثال: فَمَنْ عُفِيَ لَهُۥ مِنْ أَخِيهِ شَيْءࣱ: پس هر کس که از جانب برادر خود عفو گردد
عَفُوّ: صیغه مبالغه، کثیر العفو، بسیار عفو کننده
مثال: فَإِن َّ ٱللَّهَ كَانَ عَفُوࣰّا قَدِيرًا: بدرستى كه خداوند بسيار عفو كننده است، با وجود كمال قدرت بر انتقام
عافِی: بخشنده، گذشت کننده، جمع آن می شود >>> عافِین
مثال: وَٱلْعَافِينَ عَنِ ٱلنَّاسِۗ: و در گذرندگان از مردم