کلیدواژه:جبّار
به نام خدا
سلام
امروز می خواهیم راجع به ریشه [ ج ب ر ] و مشتقات آن صحبت کنیم و کلید واژه ما عبارتست از: جبّار اصل معنای این ریشه، اصلاح چیزی با غلبه و قدرت است. جبر،گاهی فقط دراصلاح بکار میرود که از آن، به جُبران تعبیر می شود و گاهی فقط در قهر و غلبه و نفوذ اراده بکار میرودکه از آن، به اجبار تعبیر می شود. به شکسته بند، جابِر می گویند چون، استخوان شکسته را با قدرت جا انداخته و اصلاح میکند. جَبیره، به پارچه ای که استخوان شکسته را با آن می بندند گفته میشود. معانی دیگر جابر، اجبار کننده و جبران کننده است. جَبّار،نیز صیغه مبالغه از جبر بوده، به معنای شکسته بند، بسیار اجبار کننده،بسیار جبران کننده و بسیار اصلاح کننده است. جبّار،از اسمای خداوند بوده به معانی جبران کننده و صاحب قدرت و نفوذ است که با نفوذ اراده و کمالِ قدرت، به اصلاح هر فسادی می پردازد و هم به معنای بسیارچیره وغالب وهم بسیار ترمیم کننده و جبران کننده دلهای شکسته است. این صفت وقتی درمورد غیر خدا بکار رود مذموم بوده به معنای شخص ستمکار و گردن کلفتی است که با اراده خود بر مردم مسلط گشته و آنان را مجبور میکند تادمطابق دلخواه او رفتار نمایند. جبر، نام شاخه ای از ریاضیات نیز هست، به معنی یکی سازی تکه های شکسته شده و شکسته بندی، و مثل ریسمانی است که تقریبا تمام ریاضیات را یکپارچه میکند. جَبَروت نیز از این ریشه بوده به معنای قدرت و عظمت است. و حالا میپردازیم به مثالهای قرآنی این ریشه:
جَبّار: غالب، متکبر،از نامهای خداوند که به غیر او اطلاق نمی شود مگر به عنوان نکوهش و به معنای ظالم و زورگو، گردنکش و سرکش،جمع آن میشود >>> جَبّارین
مثال: اَلْعَزِیزُالْجَبَّارُالْمُتَکَبَّرُ: او خدای قاهر، غالب و متکبر است.
مثال: وَخَابَ کُلُّ جَبَّارٍعَنِیدٍ: و هر ستمکار لجوجی محروم و نومید شد.
مثال: إِنَّ فِیهَا قَوْمًا جَبَّارِینَ: در آنجا قومی ستمگر هستند.
مثال: وَبَرّاً بِوَالِدَیْهِ وَلَمْ یَکُنْ جَبَّارًا عَصِیًّا: و نسبت به پدر و مادرش نیکوکار بود و زورگو و نافرمان نبود.
مثال: وَ مَاأَنْتَ عَلَیْهِم بِجَبَّارٍ: و تو مامور به اجبار آنها نیستی